سارا تیزدیل
Sara
Teasdale
(1933-1884)
In
1884, Sara Trevor Teasdale was born in St. Louis, Missouri, into an old,
established, and devout family. She was home-schooled until she was nine
and traveled frequently to Chicago, where she became part of the circle
surrounding Poetry magazine and Harriet Monroe. Teasdale
published Sonnets to Duse, and Other Poems, her first volume of
verse, in 1907. Her second collection, Helen of Troy, and Other
Poems, followed in 1911, and her third, Rivers to the Sea, in
1915.
In 1914 Teasdale married Ernst Filsinger;
she had previously rejected a number of other suitors, including Vachel
Lindsay. She moved with her new husband to New York City in 1916. In
1918, she won the Columbia University Poetry Society Prize (which became
the Pulitzer Prize for poetry) and the Poetry Society of America Prize
for Love Songs, which had appeared in 1917. She published three
more volumes of poetry during her lifetime: Flame and Shadow
(1920), Dark of the Moon (1926), and Stars To-night
(1930). Teasdale's work had always been characterized by its simplicity
and clarity, her use of classical forms, and her passionate and romantic
subject matter. These later books trace her growing finesse and poetic
subtlety. She divorced in 1929 and lived the rest of her life as a
semi-invalid. Weakened after a difficult bout with pneumonia, Teasdale
committed suicide in 1933 with an overdose of barbiturates. Her final
collection, Strange Victory appeared posthumously that same year.
A Selected Bibliography
Poetry
Sonnets to Duse and Other Poems
(1907)
Helen of Troy and Other Poems (1911)
Love Songs (1917)
Flame and Shadow (1920)
Dark of the Moon (1926)
Stars To-night (1930)
Strange Victory (1933)
منبع:
http://www.poets.org/poet.php/prmPID/658
سارا تیزدیل،Sara Teasdale شاعره
ی
آمریکایی، در هشتم آگوست سال 1884 میلادی در ایالتِ میسوری متولد شد.
کوچک ترین دختر خانواده بود. پدرش تاجری معتبر و مادرش زنی شناخته شده
بود. در کودکی او را نخست سادی می
خواندند و سپس
Sarah، اما وی حرف "h" را
بعد از چاپ اولین اشعارش از نامِ خود حذف کرد.
او مطابق با رسوم اشرافی آن دوران تربیت شد؛ تا نُه سالگی تدریس
در خانه و سپس تحصیل در مدرسه
ی دختران. علاقه
ی زیادی به خواندن داشت، به
طبیعت با دقت می نگریست و احساسات و واکنش های خویش را تحلیل می کرد. به
دلیل حمایت بیش از حد خانواده و بیماری بسیار شکننده بود و با کمترین تنشی
به عزلت پناه می برد. بعدها بیماری اش بدتر شد و به همین دلیل خیلی زود با
مرگ انس گرفت.
اشعارش را با شعرهای کودکانه آغاز کرد و سپس شعرهایی به شدت احساساتی، چون
یک فرد بالغ، سرود.
سروده های وی پلی است بین اشعارِ کلاسیکِ زنانِ میانه و اواخرِ قرن نوزدهم
و قرن بیستم. شعرِ وی از احساساتش سرچشمه می گرفت؛ درست مثلِ شعرِ شاعرانِ
عزلت نشینِ قرن نوزدهم اِمیلی دیکینسون و کریستینا روسِتی. این شاعران به
خلوت پناه می بردند و می سرودند. او نیز چنین کرد و بیماری اش نیز این
امکان را به وی می داد تا بیشتر تنها باشد و بنویسد. بعد از جدایی از همسر
بیماری او رو به وخامت گذاشت. سارا تیزدیل در 29 ژانویه
ی سال 1933
میلادی در آپارتمانش تعدادِ زیادی قرص خواب آور بلعید، در آبِ گرم دراز
کشید، به خواب رفت و دیگر چشم نگشود. او در قبرستان بِل فونتِین در زادگاهش
به خاک سپرده شد.آخرین مجموعه شعر وی، پیروزی غریب، در همان سال
انتشار یافت.
منبع:
http://beheshtenazm.blogfa.com/8709.aspx
شعری از
سارا تیزدیل
ترجمه: مستانه پور مقدم
I
am not yours
I
am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a
candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love -- put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
از
آن تو نیستم
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در
توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم