کسی که صرفاً به مصالح شخصی پای بند باشد و پس از نیل به مقصود ، از دوستان و
آشنایان خاصه آنهایی که وی را در اجابت مسئول یاری کرده اند یاد نکند و بر
اسب مراد آن چنان بتازد که حتی واپس ننگرد در چنین مواردی به ضرب المثل بالا
استناد کرده از باب طنز و کنایه می گویند :
فلانی گندم خورد و از بهشت بیرون رفت .
پیداست که فرجام کار این دسته مردم غافل که وسواس شیطانی آنها را از مراتب حق
شناسی و سپاسگزاری باز می دارد همان خواهد بود که دامنگیر قهرمان اصلی این
داستان یعنی جد بزرگوار ما آدم ابوالبشر شده است !
چون خلقت آدم ابوالبشر از طرف حضرت رب الارباب به انجام رسید و همچنین همسرش
حوا نیز زیور هستی یافت در روضه رضوان به زندگانی مرفه و فارغ البال پرداختند
.
خدای متعال آن دو را با استفاده از کلیه نعمتها و فواکه بهشتی مجاز فرمود مگر
میوه یک درخت که همان گندم باشد ( سوره بقره آیه 34 )
ابلیس که به علت تمرد از فرمان الهی و سجده نکردن به آدم ابوالبشر از دخول
بهشت محروم شده بود در مقام انتقام برآمد و با حیله و نیرنگ که در کتب تاریخی
و مذهبی شرح داده شده است به بهشت درآمد و در لباس ناصحی مشفق چندان وسوسه
کرد که آدم و حوا به خوردن گندم راغب شدند و از آن خوردند : ( سوره طه آیه
120 ) یعنی از گندم بهشت خوردند و عورتهایشان نمودار شد . به ناچار از برگهای
بهشتی خود را پوشانیدند و سترعورت کردند .
آری عصیان و نافرمانی آدم از پروردگارش موجب زیان و ضرر گردیده است . خدای
تعالی ایشان را از نعمت بهشت محروم ساخت و ندا داد که : آیا شما را از این
جهت نهی نکردم و نگفتم که شیطان شما را دشمنی آشکار است ؟
در این هنگام آدم و حوا از کرده خود پشیمان شدند و زبان به توبه گشودند .
خدای تعالی توبه آنها را قبول کرد و آن دو را آمرزید . آدم و حوا از پذیرش
توبه امیدوار گشتند که حتماً در بهشت می مانند و از نعمتهایش کامیاب خواهند
شدند ولی فرمان الهی برخروج آنها از بهشت و نزول به زمین صادر گردید ( سوره
طه آیه 122 ) و به ایشان خبر داد که این دشمنی میان آدم و شیطان همچنان ادامه
خواهد داشت ولی باید از وساوس شیطان برحذر باشند و هدایت الهی را هیچ گاه از
نظر دور ندارند تا رستگار شوند :" پس درخت طوبی شاخه های خود را به هم آورده
آدم و حوا را بر گرفت و از بهشت بیرون انداخت . آدم به کوه سر اندیب در
هندوستان فرود آمد و صد سال درآنجا گریست تا توبه او قبول شد ."
روایت است که آدم ابوالبشر پس از خروج از بهشت به طواف بیت المعمور که موضع
آن همین خانه کعبه است مامور گردید و به انجام مناسک حج پرداخت .
آن گاه به اشارات رب الامین به کوه عرفات شتافت و در طلب حوا به تجسس پرداخت
.
اتفاقاً حوا نیز از جده به آن حدود آمده بود . هر دو در زیر آن کوه یکدیگر را
دیدند ولی نشناختند . جبرئیل امین سبب معرفت و آشنایی آنها شد و بدین جهت آن
کوه را کوه عذفات و آن شهر را به مناسبت نزول و مدفن حوا که جده آدمیان است
شهر جده گویند .
آدم و حوا سپس به جانب سر اندیب عزیمت کردند و به زندگانی زناشویی و بقای نسل
پرداختند . هربار که حوا حامله می شد یک پسر و یک دختر می زایید که آدم به
موجب وحی آسمان ، دختر بطنی را با پسر بطن دیگر در سلک ازدواج می کشید و این
امر موجب تکثیر نسل و تشکیل جوامع بشری گردید .
در خاتمه برای مزید اطلاع خواننده محترم لازم است این نکته را متذکر شود که
به گفته فقیه دانشمند شادروان سید محمود طالقانی :
"... این بهشت که آدم در آغاز در آن می زیست نباید بهشت موعود باشد ... چون
کسی که اهل این بهشت گردید از آن بیرون نمی رود و محیط وسوسه شیطان نمی باشد
به این جهت عرفای اسلامی برای بهشت نخستین و هبوط آن توجیهاتی نموده به
تاویلاتی پرداخته اند ...
چنان که در روایت معتبر از حضرت صادق علیه السلام است که فرمود :" این بهشت
از باغهای زمین بوده و آفتاب و ماه بر آن می تافته . اگر بهشت خلد بود هیچ
گاه از آن بیرون نمی رفت و ابلیس داخل آن نمی شد ." تا آنجا که بعضی از
مفسرین برای تعیین و سرزمین آن بهشت بحث نموده اند .
بقول لسان الغیب :
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم !