سابقاً در میان اهل طریقت این اعتماد وجود داشت که لقمه حرام و شبهه ناک از
گلوی مردان خاص خدا قاطبتاً پایین نمی رود در گلو گیر می کند و موجب زحمت و
دشواری می شود.
در عصر حاضر از این عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده است غالباً معانی
مجازی و مفاهیم ملی و سیاسی آن مورد نظر و استشهاد است چنان که فی المثل می
گویند: "ایران لقمه گلوگیری است که هیچ هاضمه ای نمی تواند آن را هضم و بلع
کند."
خلاصه این گونه لقمه ها را از باب تمثیل لقمه گلوگیر گویند که ریشه تاریخی آن
به این شرح آمده است:
ریشه و علت تسمیه عبارت مثلی لقمه گلوگیر را به حوادث و وقایع چندی مرتبط می
دانند که چهار مورد آن قابل ذکر است و از این چهار مورد البته مورد اول را
بیشتر قابل توجه و اعتنا می دانند.
1. حارث محاسبی (وفات 243 هجری در بغداد) از بزرگان متصوفه و علمای مشایخ و
پیشوای طریقت محاسبیان از صوفیه است.
در شرح حال و کرامات و ریاضت هایش مطالب بسیار نوشته اند که از جمله چهل سال
روز و شب پشت به دیوار و جز به دو زانو ننشست. پرسیدند که:"قبول تحمل این همه
رنج و تعب برای چیست؟"
جواب دادم:"شرم دارم که به هنگام مشاهده در پیشگاه حضرت رب الاربا بنده وار
ننشینم." چون در محاسبه مبالغی تمام داشت به لقب محاسبی ملقب گردید.
روزی حارث نزد قطب اعظم و سید الطایفه جنید بغدادی رفت. جنید در ناصیه حارث
آثار گرسنگی دید و تقاضا کرد طعامی برایش حاضر کنند. حارث پذیرفت و جنید به
خانه رفت و غذای مأکولی که شبانه از مجلس عروسی یکی از بستگان و نزدیکان
آورده بودند مختصری پیش حارث نهاد. چون حارث دست به طعام برد انگشت دست راستش
کشیده شد و به زحمت لقمه ای در دهان نهاد ولی هر چه تلاش کرد لقمه در گلوگیر
کرد و فرو نمی رفت. ناگزیر لقمه را از دهان بیرون افکند و خواست از خانه
بیرون رود که جنید بغدادی جلویش را گرفت و علت را جویا شد. حارث گفت:"آن طعام
از کجا بود؟" جنید گفت:"از خانه خویشاوندی."
حارث گفت:"مرا با خدای عزوجل نشانی است که لقمه مشکوک و شبهه آمیز در گلویم
گیر می کند و پایین نمی رود."
جنید گوید خواهش کردم روز بعد به خانه ام آمد پاره ای نان خشک آوردم، بخورد و
لذت فراوان برد. آن گاه گفت:"چیزی که پیش درویشان آری، چنین آر."