عبارت بالا کنایه از تقسیمی است که بدون رعایت هیچ قاعده کلی در مال مفت که
بی زحمت به دست آمده باشد معمول و مجری دارند و عبارت مزبور از آن جهت مصطلح
شده است که اگر لوطی چیزی گیر بیاورد در میان می گذارد و بدون هیچ شرط و
تشریفاتی همه از آن برخوردار می شوند.
اگر چه در لغتنامه دهخدا این عبارت کنایه از: در معرض چپاول و غارت نهادن و
به تاراج بردن آمده است ولی به طور کلی لوطی خور کردن و لوطی خور شدن از
مصطلحات عمومی است و در میان وضیع و شریف صورت ضرب المثل پیدا کرده است.
اما ریشه این مثل:
فرهنگ نویسان لغت لوطی را منسوب به قوم لوط می دانند و از آن معانی و مفاهیم
نامناسب از قبیل: لواطه کار، غلامباره، کودک باز، قمارباز، و شرابخواره
استنباط می کنند.
بعضیها آن را با لغت هندی بانکا مرادف می شمارند که قومی بی باک نامقید و رند
و حریف و شوخ هستند و در هندوستان زندگی می کنند ولی با آشنایی و اطلاعی که
از لوطیان داریم به قول علامه دهخدا:"این بعید است و ممکن است با تاء منقوط
بوده است که معنی اولی آن شکمخواره و مانند آن است و سپس معانی دیگر گرفته."
لوطیان که به اصطلاح دیگر همان داش مشدیهای ایران هستند مردمی ساده و بی
آلایشند که نان از دسترنج خویش می خورند و مرام و شعار آنان احترام نسبت به
بزرگان و سالمندان و دستگیری از ضعفا و زیردستان می باشد. شادروان عبدالله
مستوفی خصائل و ممیزات لوطیان را این طور شرح می دهد:
... تعصب کشی از افراد جمعیت و اهل کوچه و محله و بالاخره شهر و ولایت و کشور،
فداکاری و رکی و بی پروایی، حقگویی و حمایت از حق، بی اعتنایی به ماده، عدم
تحمل تعدی و بی حسابی اخلاق خاصه داشی بود.
لوطی نباید در مقابل هر پنطی سر تعظیم فرود آورد و حرف کلفت از هر کس باشد بی
جواب بگذارد و دست خود را برای جیفه دنیا پیش این و آن دراز کند.
لوطی در مقابل رفیق باید از مال و جان دریغ نداشته باشد. از بچه های محل هر
کس بیش و کم دارای این مزایای اخلاقی می شد بدون هیچ تشریفات جزو داشها محسوب
می گردید. هفت وصله از لوازم لوطی گری و آن: زنجیر بی سوسه یزدیف جام برنجی
کرمانی، دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی، چاقوی اصفهانی، چپق چوب عناب یا آلوبالو،
شال لام الف لا "لا" و گیوه تخت نازک، که چهار تای اولی حتمی وسه تای آخری در
درجه دوم بود. هیچ وقت یک نفر داش به کسب حلاجی، دلاکی، مقنی گری، کناسی و
حمالی مشغول نمی شد، اینها مشاغل پنطی ها بود. در عوض طبق کشی، توت فروشی،
چغاله فروشی، بادبادک و فرفره سازی پالوده ریزی، دوغ فروشی و گردوی تازه
فروشی از مشاغل خاص جوانهای این طبقه به شمار می آمد. مسنترها که سرمایه ای
داشتند دکانی باز کرده به همه کسبی مشغول می شدند مع هذا فرنی فروشی و میوه
فروشی و آجیل فروشی از مشاغل مرحج آنها بود. هر داشی باید شناوری بداند. از
شهدای کربلا به حضرت عباس (ع) و حر بسیار معتقد بودند و بزرگترین قسم آنها به
حضرت عباس و به کمربند حر بود و این ارادت خاص از این بود که حضرت عباس (ع)
امان نامه ابن زیاد را به وسیله شمر برای آن بزرگوار فرستاده شده بود رد کرده
او را بور کرده بود و حر از مقام ریاست و سرکردگی و وجاهت در نزد ابن زیاد
صرف نظر کرده نزد امام حسین (ع) آمده جان خود را فدا کرده است.
فداکاری این دو بزرگوار با طبع این مردمان ساده بی آلایش متناسب و ارادت خاص
آنها به این دو جوانمرد برای فداکاری یا به اصطلاح خودشان لوطی گری آنها بوده
است.
لوطیان مانند عیاران سابق هر چه به دست می آوردند به قدر حاجت برای خود و
عائله شان برمی داشتند و بقیه را بین ضعفا و مستمندان تقسیم می کردند به همین
جهت لوطی مرداف با جوانمرد و لوطی گری مرادف با جوانمردی و بخشندگی آمده است.
در مرام و مسلک لوطی نظم و نسقی وجود نداشت. عواید حوصله از هر محل و مأخذ را
با دیگران می خوردند و در این کار قانون و قاعده کلی را رعایت نمی کردند. به
عبارت آخری هر چه داشت و آنچه به دست می آمد همه را می خورد و می خورانید. به
این علت و سبب عبارات لوطی خور کردن و لوطی خور شدن بر سر زبانها افتاده به
صورت ضرب المثل درآمده است.
ضمناً باید دانست که در قرن معاصر به معرکه گیران و تردستان و شعبده بازان
نیز لوطی می گفتند مانند لوطی غلامحسین و لوطی عظیم و لوطی رحیم و غیره.
در خاتمه این نکته ناگفته نماند که ضرب المثل لوطی خور از اصطلاحات قاپ بازی
هم هست به این شرح که: هر وقت بازیکن قاپها را حساب شده اما خیلی بلند بریزد
می گویند رسا می ریزد، و چون این بلند ریختن حریفش را هر قدر هم زرنگ باشد
گول می زند می گویند: "لوطی خور می ریزد."