اختلال و نابسامانی در هر یک از امور و شئون کشور ناشی از بی کفایتی و سوء
تدبیر رئیس و مسئول آن موسسه یا اداره است. چه تا آب از سرچشمه گل آلود نباشد
به این تیرگی نمی گذرد و با آن گرفتگی با سنگ و هر چه سر راه است برخورد نمی
کند. عبارت مثلی بالا با آنکه ساده به نظر می رسد ریشه تاریخی دارد و از زبان
بیگانه به فارسی ترجمه شده است.
روزی عبد العزیز از عربی شامی پرسید:" عاملان من در دیار شما چه می کنند و
رفتارشان چگون است؟" عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد " اذا طابت العین
عذبت الانهار" یعنی: چون آب در سرچشمه صاف و زلال باشد در نهر ها و جویبارها
هم صاف و زلال خواهد بود. همیشه آب از سرچشمه گل آلود است .عمربن عبد العزیز
از پاسخ صریح و کوبنده عرب شامی به خود آمد و درسی آموزنده بیاموخت. بعضی ها
این سخن را از حکیم یونانی ارسطو می دانند. آنجا که گفته بود" پادشاه مانند
دربار ، وارکان دولت مثال انهاری هستند که از دریا منشعب می شوند." ولی میر
خواند آنرا از افلاطون می داند که فرمود: " پادشاه مانند جوی بزرگ بسیار آب
است که به جویهای کوچک منشعب می شود . پس اگر آن جوی بزرگ شیرین باشد ، آن
جویهای کوچک را بدان منوال توان یافت . و اگر تلخ باشد همچنان" . فرید الدین
عطار نیشابوری این موضوع را به عارف عالیقدر ابو علی شفیق بلخی نسبت می دهد
که چون قصد کعبه کرد و به بغداد رسید هارون الرشید او را بخواند و گفت" مرا
پندی ده" شفیق ضمن مواعظ حکیمانه گفت:" تو چشمه ای و عمال جویها. اگر چشمه
روشن بود تیرگی جویها زیان ندارد ، اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جوی هیچ
امید نبود." در هر صورت این سخن از هر کس و هر کشوری باشد ابتدا به لسان عرب
در آمد و سپس به زبان فارسی منتقل گردید.