چون قتل و نهیب و خرابی و یغما گری حدیی پیدا نکند و نائره خوی درندگی و
سبعیت همه کس و همه چیز را به سوی نیستی سوق دهد در چنین حالی، جواب کسانی که
جویای حال و ستفسرا احوال شوند، عبارت بالا خواهد بود. در بیان مقصود وجوزتر
از این عبارت در فارسی نداریم، چه در این عبارت تمام معنی و مفاهیم جنایت و
بیدادگری گنجانده شده است و چون با ایجاز لفظ، اعجاز معنی کرده؛ رفته رفته به
صورت ضرب المثل در آمده است.
چنگیز خان سر دودمان مغول که در خونریزی و تر کتازی روی همه سفاکان و
جنایتکاران روزگار را سفید کرده بود ، بعد از عبور از شط سیحون و تصرف دو
حصار زرنوق و نور در غره ذی الحجه سال 616 هجری به نزدیکی دروازه بخارا رسید
و شهر را در محاصره گرفت. پس از سه روز سپاهیان محصور به فرماندهی اینانج خان،
از شهر بیرون آمده به مغولان حمله بردند ولی کاری از پیش نرفت و لشکر جرار
مغول آن جماعت را به سختی منهزم کردند. به قسمی که فقط اینانج خان موفق شد از
طریق آمودریا بگریزد و جان بدر برد. اهالی بخارا چون در خود تاب مقاومت
ندیدند، اظطرارأ زنهار خواستند و دروازه های شهر را بر روی قشون چنگیز گشودند
و مغولان در تاریخ چهارم ذی الحجه به آن شهر عظیم و آباد ریختند.
خلاصه در نتیجه استیلای مغول، شهری که چشم وچراغ تمام ماوراء النهر ومأمن
ومکمن اجتماع فضلا و دانشمندان بود ، آن چنان ویران گردید که فراریان معدود
این شهر جز جامه ای که بر تن داشتند چیزی دیگر نتوانستند با خود برند. یکی از
بخاراییان که پس از آن واقعه جان سالم به در برده به خراسان گریخته بود چون
حال بخارا را از او پرسیدند جواب داد:" آمدند و کندند و سوختند و کشتند و
بردند و رفتند." جماعت زیرکان که این تقریر شنیدند اتفاق کردند که در پارسی
موجز تر از این سخن نتواند بود و هر چه درین جزو مسطور گشت خلاصه وذنابه آن ،
این دو سه کلمه است که این شخص تقریر کردست و قطعا به همین ملاحظه صورت ضرب
المثل یافته است.