عبارت مثلی بالا در مواردی به کار می رود که مدعی در مقابل مدارک مثبت، دست
از لجاج بر ندارد و بدیهیات و واضحات را با کمال بی پروایی انکار کند . در
این گونه موارد از باب استشهاد و تمثیل گفته می شود:" فلانی از بیخ عرب شد."
پیداست بزرگان و دانشمندان خراسان به مصداق" الناس علی دین ملوکهم" از امرای
خویش پیروی کرده همه تازی آموختند و در زبان تازی تا آنجا پیش رفتند که غالب
آنان را ذواللسانین می نامیدند. اهالی خراسان چون بازار خط و زبان عربی تا
این پایه گرم و رایج دیدند به جهت علاقه و دلبستگی خویش به فرهنگ و ادب پارسی،
هر ایرانی را که عربی می نوشت و یا به عربی صحبت می کرد از باب تعریض و کنایه
می گفتند" فلانی از بیخ عرب شد" یعنی عرق و حمیت و نژاد ایرانی بودن را
فراموش کرده و یکسره به دامان عرب آویخته. در واقع چون ایرانیان در آن عصر و
زمان حاضر به قبول نفوذ بیگانگان نبودند و در عین حال قدرت مبارزه و مخالفت
علنی با هیئت حاکمه را هم نداشته اند لذا حس ملیت و وطن خواهی خویش را در
عبارت مثلی بالا قالب گیری کرده آن را به رخ مجذوبان و مرعوبان عرب می کشیدند.
از آنجا که عبارت از بیخ عرب شد مترجم بیان و احساسات قاطبه ایرانیان و طن
دوست بود که پس از چندی همه جا ورد زبان گردید و رفته رفته به صورت ضرب المثل
درآمد تا جایی که در ایران امروز نیز با وجود آنکه به هیچ وجه مصداقی بر آن
مترتب نیست مع هذا در موارد انکار بدیهیات به آن استشهاد و تمثیل می کنند.