مصراع بالا از مولانا مولوی بلخی است که چون در میان افراد وجماعات بشری
مصادیق زیادی پیدا می کند لذا به صورت ضرب المثل در آمده است. فی المثل وقتی
انسان رنج فراوان می برد و به دفینه یا صندوقچه ای دست می
یابد از کثرت ذوق و شعف سر از پا نشناخته برای زندگانی آینده خود نقشه ها
می کشد ولی همین که صندوق را باز می کند جز یک مشت خاکستر و قراضه چیزی نمی
بیند. اینجاست که کفرش بالا آمده به زمین و زمان لعنت می فرستد و در مقابل
کنجکاوی دیگران که از محتوای صندوق سئوال می کنند جواب می دهد: اندرین
صندوق جز لعنت نبود.