چون راز مهمی فاش شود و موجب فضیحت و رسوایی گردد به عبارت مثلی بالا استناد
جسته اصطلاحا می گویند: طشتش از بام افتاد. و یا به عبارت دیگر: طشت رسواییش
از بام افتاد.
زن حائضه به دلایل مختلف در ادوار گذشته همیشه جدیت می کرد پارچه های قرمز
رنگ حیض را در جایی پنهان کند که احدی از افراد خانواده چشمش به طور اتفاق
نیز به آن نیفتد.
برای این کار هیچ جایی بهتر و مطمئنتر از پشت بام نبود زیرا در بلند ترین
نقاط خانه و دور از انظار و مسیر تردد قرار داشت.
گاهی ندرتا اتفاق می افتاد که باد شدیدی می وزید و طشت و محتویاتش را از پشت
بام به حیاط منزل پرتاب می کرد. پیداست از بر خورد طشت با کف حیاط منزل صدای
مهیبی بر می خاست و پارچه های حیض به زمین می ریخت و تمام افراد خانواده و
حتی همساگان متوجه آن صدا می شدند و نتیجتا سر مکتومه که در اختفا و پنهان
داشتن آن نهایت سعی و تلاش به عمل آمده بود فاش می گردید.
با این توصیف به طوری که ملاحظه شد طشت رسوایی همان طاس یا طشت محتوی پارچه
های مورد بحث است که چون آشکارا و برملا می شد زنان عفیفه از این برملایی
احساس شرم و آزرم می کردند و تا مدتی روی نشان نمی دادند .
مولوی در مورد ضرب المثل بالا چنین ارسال مثل می کند:
دردمندی کش زبام افتاده طشت
زو نهان کردیم حق پنهان نگشت