عبارت بالا هنگامی به کار برده می شود که آدمی در انجام کار دشواری تهور
وجسارت را به حد نهایت رسانیده باشد. البته آن تهور و جسارتی در اینجا منظور
نظر است و می تواند مصداق ضرب المثل بالا واقع شود که مبتنی بر اجبار و
اضطرار بوده عامل عمل را کارد به استخوان رسیده باشد. در این گونه موارد اگر
عواقب شوم متصوره را متذکر شوند و عامل را از اقدام به آن کار خطیر باز دارند
جواب به ناصح مشفق این است که: " بالاتر از سیاهی رنگی نیست." از سیاهی
منظورشکست یا مرگ است که می خواهد بگوید از آن ترس و بیم ندارد. پیداست وقتی
که معلوم می شود ممنظور از سیاهی چیست طبعا ریشه تاریخی مطلب به دست خواهد
آمد.
ریشه عبارت مثلی بالا از دو جا مایه می گیرد و دو عامل در به وجود آوردن آن
موثر بوده است. یکی عامل فیزیکی و دیگری عامل تاریخی که البته در علت تسمیه
ضر ب المثل بالا با توجه به قدمت آن عامل تاریخی منظور نظر است نه عامل
فیزیکی که کشف علمی آن قدمت چندانی ندارد. با این وصف بی فایده نیست که عامل
فیزیکی آن هم دانسته شود.
عامل فیزیکی: به طوری که می دانیم نور خورشید از مجموعه الوان مختلفه ترکیب و
تشکیل شده است که چون بر جسمی بتابد هر رنگی که از آن جسم تشعشع می کند جسم
مزبور به همان رنگ دیده می شود چنانچه تمام رنگهای نور خورشیداز آن متصاعد
شود جسم به رنگ سفید نمایان می شود که روشنترین رنگهاست، ولی اگر هیچ رنگی از
آن جسم تشعشع نکند و تمام نور خورشید را در خود نگه دارد در این صورت جسم به
رنگ سیاه نمایان می گردد . پس ملاحظه می شود که رنگ سیاه از آن جهت که تمام
رنگها را در خود جمع دارد ما فوق تمام رنگهاست و به همین سبب است که گفته اند:
بالاتر از سیاهی رنگی نیست.
عمل تاریخی: استاد سخن حکیم نظامی که گفته اند: بالاتر از سیاهی رنگی نیست.
داستانسرای نامی ایران راجع به ریشه تاریخی ضرب المثل بالا در قسمت هفت پیکر
از کتاب خمسه اش داد سخن داده، واقعه جالب و آموزنده از زندگانی بهرام گور
ساسانی را به رشته نظم کشید که سر انجام به این شعر منتهی می شود:
هفت رنگ است زیر هفت او رنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ