3- 'He
always does this,' said Isabelle,
by way of apology.
3-
ایزابل گفت: او همیشه برای اینكه بفهماند متاسف است ، اینگونه رفتار میكند.
لغات:
by way of
apology: in order to show you are sorry
برای نشان دادن تاسف برای معذرت خواهی.
4- My trousers were
caked with blood.
5- شلوارم کاملا از
خون رنگین شده بود.
لغات:
Be caked with blood: covered in dry
blood.
مملو از خون خشک شده
شدن
5- They work hard at school without
giving the appearance
of being particularly hard-working.
5- آنها به سختی
کار میکنند بدون اینکه واقعا به نظر بیاید که سخت کوشند.
لغات:
give the
appearance of something/give every appearance of something :seem to be
something
شبیه کسی بودن - در ظاهر مانند کسی یا چیزی شدن
6- He was, to all appearances, a
respectable, successful businessman.
5- او از هر جهت فردی محترم و تاجری موفق به نظر می رسید.
لغات:
to all
appearances :based on the way someone or something seems to most people
به لحاظ ظاهر از هر جهت
7- The
Council is currently reviewing the way it deals with planning
applications.
7- مجلس در حال حاضر مشغول بازنگری در نحوه برخورد با تقاضانامه های ساخت و
ساز است.
لغات:
planning
application :a request for permission to build something
تقاضانامه
ساخت و ساز
8- The
President would appoint the Council of Ministers,
subject
to the approval
of the National Assembly.
8- رئیس جمهور بر اساس موافقت سازمان ملل وزراء مجلس را منصوب می کند.
لغات:
subject
to somebody's approval :if it is accepted by someone
بر اساس موافقت کسی
9- A
number of employers have already given their
seal of
approval
to the scheme.
لغات:
9- از لحاظ قانونی طرح تعدادی از کارفرمایان مورد تصویب قرار گرفته است.
seal of
approval: if you give something your seal of approval, you say that you
approve of it, especially officially
از لحاظ قانونی تائید کردن بر چیزی مهر تائید زدن
10- Dr
Coleman has
delivered
hundreds of babies.
10- دکتر کلمن صدها بچه را به دنیا آورده است.
لغات:
deliver a
baby: help a woman to give birth to a
baby
کمک کردن به زن باردار برای دنیا آوردن فرزند.
11-
premature
babies
need special medical care.
11- نوزادان به
مواظبت پزشکی مخصوص احتیاج دارند.
لغات:
premature
baby: a baby that is born too early.
بچه تازه به دنیا آمده - نوزاد
12- a
powerful blow that knocked
his opponent
off
balance.
12- مشتی محکم که
بعد از کوفتن تعادل حریف را به هم زد.
لغات:
be off
balance: unable to stay steady.
نداشتن تعادل
13- I've
got a good
sense of
balance
and learnt to ski quite quickly.
13- من از تعادل خوبی برخوردارم و اسکی را خیلی زود یاد
گرفتم.
لغات:
sense of
balance: a state in which all your weight is so evenly spread so that you
do not fall
تعادل خوب
14- The
entertainment includes a disco and
live band.
14- پذیرائی شامل دیسکو و موسیقی زنده است.
لغات:
live
band: a band playing live music, not recorded music.
ارکستری
که فقط موسیقی زنده پخش می کند.
15- We've
tried to mend the fence several times, but we're fighting a
losing
battle.
15- چند بار سعی کردیم که حصار را تعمیر کنیم ولی سرکار بودیم. با چیز دست
نیافتنی ای درگیر بودیم.
لغات:
a losing
battle: something you cannot achieve.
چیز
دست نیافتنی
16-
Keeping the house tidy is an
uphill
battle
.
15- تمیز نگه داشتن خانه خیلی سخت است.
لغات:
an uphill
battle: something that is very difficult to do.
کار سخت و دشوار
17: Come
and stay. The
spare
bed's
available for you.
17- نزد ما بیا و بمان یک تخت خالی برای شما داریم.
لغات:
spare
bed: a bed for visitors to your home.
تخت خالی برای میهمانان
18- It is
a
widely held belief
that violent crime is increasing.
این یک عقیده فراگیر است که جرم همچنان در حال افزایش است.
18-
لغات:
a
widespread/common/widely held belief: something that many people think.
عقیده
فراگیر
19- a
strongly held belief
that stealing is wrong
19- اعتقادی راسخ به اینکه دزدی عملی اشتباه است.
لغات:
a deeply
held/strongly held belief: something you believe very much.
اعتقاد راسخ چیزی که کاملا به آن اعتقاد داریم.
20- We're
just beginning to reap the benefits of all our hard work.
20- تازه شروع کردیم که از مزایای کار سختمان بهره مند شویم.
لغات:
reap the
benefits of something: enjoy the advantages of something.
از مزایای چیزی بهره مند شدن.
22- I
always
get the
blame
for his mistakes!
22- من همیشه بخواطر اشتباهات او ملامت میشوم.
لغات:
get the
blame: be blamed.
مواخذه شدن
23- In my
opinion, the blame lies with the police.
23- به نظر من تقصیر با پلیس است.
لغات:
the blame
lies with somebody: used to say that someone did something.
تقصیر با کسی بودن
24- His
mother's death was a shattering blow.
24- یک لطمه سخت موجب مرگ مادرش شد.
لغات:
shattering/devastating/bitter blow: something that makes you extremely
disappointed and upset بدبیاری - لطمه - فاجعه -
مصیبت .
25- the
bitter
border dispute
between the countries.
25- یک مناقشه مرزی تلخ بین کشورها.
لغات:
border
dispute: a disagreement about where the border should be.
اختلاف مرزی - مناقشه مرزی
26- The
project was completed
within
budget.
26- پروژه درست به اندازه بودجه تعیین شده خرج گرفت.
لغات:
on/within
budget :not costing more money than planned
به اندازه بودجه تعیین شده.
27-
Feature movies always run
over
budget.
27- فیلمهای بلند همواره بیش از مقدار در نظر گرفته شده خرج بر می دارند.
لغات:
over
budget :costing more money than planned
خرج برداشتن بیش از مقدار متصور
28- We
have to keep within a
tight
budget.
28- ما باید با یک بودجه محدود سر کنیم.
لغات:
a tight
budget :when there is not much money available
بودجه
کاملا اندازه و حساب شده
29- a
woman of
slight
build.
29- یک زن لاغر اندام
لغات:
slight
build :a body shape that looks thin
لاغر اندام
30- It is
by
no means certain
that the deal will be accepted.
30- ظاهرا معامله مورد قبول قرار خواهد گرفت.
لغات:
by no
means certain/far from certain :not definite
احتمالا
- ظاهرا
31-
There's always the chance that something will go wrong.
31- همیشه این احتمال وجود دارد که چیزی اشتباه از آب در آید.
لغات:
there's a
chance that :it is possible that
امکان داشتن - محتمل بودن
32-
Chances
are
they'll be out when we call.
32- احتمالا وقتی ما تماس بگریم آنها بیرون باشند.
لغات:
chances
are :it is likely
احتمال دارد.
33-
Police
dropped
the charges
against him because of insufficient evidence.
33-
پلیس بدلیل مدارکی که کافی نبود از اتهام علیه او صرفنظر کرد.
لغات:
drop the
charges :decide to stop making charges
از اتهام صرفنظر کردن - دیگر فرد را متهم به انجام
کاری نکردن.
34- Green
was
cleared
of all charges
against him.
34- گرین از هر اتهامی که علیه او بود تبرئه شد.
لغات:
be
cleared/acquitted of a charge :when someone is officially not guilty at
the end of a trial
lبی
گناه شناخته شدن
35- I want
you to get those plates
as clean
as a whistle.
35- میخواهم که آن بشقابها را کاملا تمیز کنی.
لغات:
as clean
as a whistle :very clean
کاملا تمیز
36- The
bank agreed to extend the loan if certain
conditions were met.
36- بانک موافقت کرد که یکسری شرائط مورد توافق قرار گید مقدار وام را زیاد
کند.
لغات:
meet/satisfy/fulfil a condition :do what has been agreed.
طبق قرارداد عمل کردن
37-
Informed
consent
was obtained from all participants before the study began.
37- قبل از شروع پژوهش رضایت شرکت کنندگان از نحوه کار گرفته شد. همه راضی
بودند
لغات:
informed
consent :consent based on full information about what will happen
رضایت آگاهانه آگاهی از نحوه کار و رضایت
38- It is
clear that the election will be a
close
contest.
38- کاملا واضح است که انتخابات رقابی تنگاتنگ خواهد بود.
لغات:
close
contest :when someone wins by only a very small amount
رقابت تنگاتنگ
39- the
1975 Liberal
leadership contest.
39- رقابت رهبران آزادیخواه در سال 1975
لغات:
leadership contest :when two politicians compete to become the leader of
their party
رقابت رهبران سیاسی
40- The
funds will just cover the museum's running costs.
40- بودجه مزبور فقط برای خرج اداره موزه کافی خواهد بود.
لغات:
running/operating costs :what it costs to organize an event or run a
business.
هزینه اداره و سرپرستی کاری