با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

آموزش انگلیسی

.
 

مکالمات روزمره آمریکایی

(بخش پنجم)



 

 

1-     اونجا خیلی خفه بود خوشحال شدم كه بیرون آمدم

 

1- It was  stifling in there; I was glad to get out.

2- خواهرش در كنارش بود ولی  سرش طرف دیگری بود (به او نگاه نمیكرد).

 

2- his sister, was at his side, her face averted

 

3- او خیلی مواظب گله اش است

 

3- He is very watchful of his flock.

 

4- او تا آنجا كه میتواند با صدای بلند آواز میخواهد و تا حدی تو دماغی

4- He sings as loud as he can, rather nasally

5- خریداران، شركتهایی را میخواهند كه به نیازهایشان توجه داشته باشند.

 

5- Customers want companies that are attentive to their needs.

 

6- رز به النات نگاه كرد و چشمهایشان به هم افتاد.

 

6- Rose looked at Allnutt, and their eyes met.

7-واقعا خانه ام شلوغ است.

 

My house is in an absolute mass.

 

8- او واقعا یكی از بهترین دانش آموزان كلاس زبان من به حساب می آمد.

She was really regarded as one of the most able students of my English class.

9- او در حالیكه دستش را (به علامت خدا حافظی) تكان می داد از نزد مادرش رفت.

 

He left his mother with a wave of the hand.

 

10- والدینم خیال میكردند كه كمی غیر طبیعی است كه پسری به رقص باله علاقه داشته باشد.

 

My parents thought it was rather abnormal for a boy to be interested in ballet.

 

11- او رفتاری غیر عادی دارد كه ممكن است نشانه عقب افتادگی ذهنی (او) باشد.

 

He has an abnormal behaviour that may be a sign of mental illness

 

12- اگر بچه ام (جنینم) یكجورائی ناقص الخلقه باشد میتوانم سقطش كنم؟

 

Would I  abort if my child was likely to have some kind of deformity?

 

13 – او در مورد سنش به ما دروغ گفت (سن واقعی اش را نگفت).

 

He lied about his age

 

14- در مقابل (مورد) رشد جمعیت چه كاری میتوان انجام داد.

 

What can be done about the rising levels of population?

 

15- این همه سر و صدا برای چیه؟

 

What's all the fuss  about?

 

16- از وقتی كه (آخرین بار) لیندا را دیده ام حدود 5 سال گذشته است.

 

It's been  about five years since I've seen Linda

 

17- اون بچه 11 ماهه است و دیگر باید شروع به راه رفتن كند.

 

She's 11 months old and just  about ready to start walking.

 

18 – شانس اینكه در مردها كسی كور رنگ باشد 1 در 12 است.

 

The chance of men being born colourblind is  about 1 in 12.

 

19- دیگه نزدیك بود بریم كه جری رسید.

 

We were just about to leave when Jerry arrived.

 

20- هیچ یك از سازمانهای فوق الذكر به سوال ما پاسخ ندادند.

 

None of the organizations mentioned  above answered our inquiries.

 

28- دانش آموزانی كه از درصد توانائی بیشتری برخوردارند باید در مدرسه ای مخصوص درس بخوانند.

 

Students of above-average ability should attend a special school.

 

29- ما در هر بازی حدود 4000 نفر شركت كنندة ورزش دوست داشتیم.

 

We have an average attendance of 4000 fans per game.

 

30- حضار جلسه از حد پیش بینی شده بیشتر بودند.

 

Attendance at the meeting was higher than expected.

 

31- با وجود بدی هوا خیلی شركت كننده داشتیم.

 

We had pretty good  attendance despite the bad weather.

 

32- آنها با دقت تمام به سخنرانی گوش دادند.

 

They listened to the speech with close attention .

 

33- در این شغل توجه به جزئیات ضروری است.

 

Attention to detail is essential in this job.

 

34- وسط سخنرانی حواس سارا داشت پرت می شد (دیگر تمركز نداشت).

 

During the lecture Sarah's attention began to wander

 

35- زنجیر دوچرخه و هر جای دیگری كه احتیاج به مراقبت دارد را روغن كاری كن.

 

Grease the bike's chain and any other areas that need  attention.

 

36- وقتی به آنها گفتم كه من دكتر هستم طرز برخورد همه عوض شد.

 

When I told them I was a doctor their whole  attitude changed.

 

37- صنایع احتیاج دارند كه به چیزهائی كه مشتری ها را جذب میكند توجه كند.

 

The industry needs to focus on what  attracts customers.

 

38- موضوعی كه مرا به طرف این شغل كشید، (مقدار) حقوق ماهیانه آن و امكان سفر به خارج است.

 

What  attracts me to the job is the salary and the possibility of foreign travel.

 

39 – یك مدیر خوب باید چه صفاتی داشته باشد؟

 

What attributes should a good manager possess?

 

40- مرگ او ناگهانی و غیر منتظره بود.

 

His departure / death was  abrupt and completely unexpected.

 

41- پدر بزرگ این اواخر همچنان دارد حواس پرت شده مشود.

 

Grandad's been getting rather absent-minded lately.

 

42- او علت استعفا دادنش را كاملا شفاف بیان كرد.

 

He made his reasons for resigning absolutely clear.

 

43- اواخر آن روز حسابی (از خستگی) از پا در آمده بودم.

 

By the end of the day, I was  absolutely exhausted.

 

44- كاملا حق با شماست ما همه تو این ماشین جا نمیشیم

 

You're  absolutely right - we can't all fit in one car.

 

45- اون بچه قابلیت عجیبی در درك مطالب دارد

 

the Baby has an enormous capacity for absorbing new information.

 

46- به نظر می آمد كه (مطلب را ) فهمیده باشد ولی نمی دانم بگویم همه جزئیاتش را هم گرفته باشد.

 

He appeared to understand, but whether he  absorbed every detail I cannot say.

 

47 – از كارهائی که برای من انجام میدی ممنون

 

I appreciate what you are doing for me.

 

48 – از تعریفت خیلی ممنون

 

Thanks for your compliment.

 

49- خیلی متشكرم كمك زیادی کردی

 

Thank you very much. You were a big help


50- جدا نمیدونم چطور از شما تشکر کنم (نمیدانم با چه زبانی از شما تشکر کنم)

 

I've no word to express my seep gratitude.

 

51- جدا خیلی متشکرم

 

Thanks you very much indeed.

 

52- نمیدونم محبت شما را چگونه جبران کنم

 

I don’t have anything to give in return.

 

53- لطف کردید تشریف آوردید

 

Nice of you to come.

 

54- اینجا رو منزل خودتون بدونید.

 

Make yourself at home.

 

55- موذب نباشید

 

Don't feel restrained.

 

56- تا دم در با شما می آیم (شما را بدرقه میکنم)

 

I will just see you to the door.

 

57- امروز زیاد حال و حوصله ندارم

 

I am not in a good mood today.

 

58- سر آخر این حقیقت را پذیرفتم که اگر سیگار را ترک نکنم خواهم مرد.

 

I finally  accepted the fact that I would die if I didn't stop smoking.

 

59- والدین من همیشه من را همان گونه که هستم پذیرفته اند. (انتظار بیهوده از من نداشتند).

 

My parents have always  accepted me just as I am.

 

60 – او به خاطر قبول رشوه در زندان است

 

He is in prison for  accepting bribes.

 

61- کودکان سخت میتوانند خود را با مدرسه جدید وفق دهند.

 

The children are finding it hard to adapt to the new school

 

62- اگر به جای بیشتری برای کالا احتیاج دارید میتوانید قفسه ها / تاقچه های بیشتری اضافه کنید.

 

If you need more storage space it's possible to add more shelves.

 

63- اون کتاب میتوانست با اضافه کردن چند عکس رنگی جذاب تر شود.

 

The book would look a lot more attractive if they added a few color pictures.

 

64- خواهر زاده من واقعا به بازیهای ویدئوئی معتاد است.

 

My nephew is a complete video game addict

 

65- برای اکثر سیگاریها سخت است قبول کنند که آنها هم معتادند.

 

It's difficult for most smokers to admit that they are addicts.

 

66- بسیاری از معتادان از رفتن به مراکز درمان امتناع میکنند

 

Many addicts refuse to go to treatment centers.

 

67- لحظه به لحظه به لیست چیزهائی اضافه میکنیم.

 

Additions are made to the list from time to time

 

68 – برای بار سفر بیش از وزن مجاز هزینه بیشتری اعمال شده است

 

An additional charge is made on baggage exceeding the weight allowance

 

69- ماشین ما از کار افتاد از این رو هزینه اضافه ای برای کرایه یک ماشین متحمل شدیم.

 

Our own car broke down, so we had the additional expense of renting a car.

 

70- تعدادی عامل دیگر وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.

 

There are a number of additional factors that require consideration.

 

71- میتوانم آدرس یک وکیل خوبی را در اختیارتان بگذارم

 

I can give you the address of a good attorney.

 

72- لطفا تغییر آدرستان را به ما اطلاع دهید.

 

Please notify us of any change of address

 

73- قبل از اینکه آتش نشانان بتوانند آتش را کنترل کنند شعله به دو خانه مجاور نیز

سرایت کرد.

 

The blaze spread to two adjacent buildings before firefighters were able to contain it.

 

74- او مرد صاحب نفوذی است

 

He is a man of influence.

 

75- او اراده ای آهنین دارد.

 

He has an iron will.

 

76- او از هر جهت یک آدم با شخصیت است

 

He is a gentleman all round.

 

77- تو برای من یک دنیا ارزش داری

 

You mean a world to me.

 

78- از اینکه با شما دوست هستم افتخار میکنم.

 

I feel honored to have you as a friend.

 

79- جای شما واقعا خالی بود.

 

You were greatly missed

 

80- بدون شما سر کردن خیلی مشکل است

 

That's so hard to deal without you.

 

81- منظور بدی نداشتم (نمیخواستم ناراحتت کنم).

 

I didn't want to offend you.

 

82- میتوانم منظورم را به شما برسانم یا نه؟

 

Am I making myself understood or not?

 

83- نتوانستم از چیزی که گفتید سر در بیاورم

 

I couldn't make sense of what you said.

 

84- شغل پر درآمدی دارید.

 

You have a well-paid job

 

85- من همیشه اضافه کاری میکنم

 

I always stay over time.

 

86- این واقعا لطف شما را میرساند.

 

That's awfully very kind of you.

 

87- یک کمی کارهای عقب مانده دارم که باید انجام دهم.

 

I have a little bit of catching up to do.

 

88- تا چشم بهم بزنی بر میگردم.

 

I will be back before you know it.

 

89- در یک چشم بهم زدن بر میگردم.

 

I will be back in a flash.

یا

I will be back in a split second.

یا

I will be back right away.

 

90- تو ترافیک گیر افتاده بودم.

 

I was stuck in the traffic  

 

91- ممکن است من را پیاده کنید.

 

Could you let me off?

 

92- من به تو اعتماد نمیکنم ماشینم را به تو بسپارم

 

I don't trust you with my car.

 

93- یک لیست بلند بالا از خلافی های ماشین من آنجا بود.

 

There was a long list of infraction for my car.


94- بدنه ماشین قر شده است.

 

The body of the car is dented.

 

95- او یک هفته مرخصی گرفت.

 

He took a week leave.

 

96- من میخواهم نقطه نظر خود را متذکر شوم.

 

I want to present my point.

 

97- ممکن است نظر خود را در این باره بیان کنید؟

 

Could you voice your views on that?

 

98- ببخشید که حرف شما را قطع میکنم.

 

Sorry for interruption / interrupting you.

 

99- پیش خودت بمونه

 

Keep it to yourself.

 

100- اجازه نده خبر به جائی درز پیدا کند.

 

Don't let the news get out.

 

101- به طور محرمانه آن را انجام بده.

 

Do it on private.

 

102- خیلی سخت پسند نباش

 

Don't be so particular.

 

103- زیاد قضیه را بزرگ جلوه نده.

 

Don't make a big deal out of it.

 

104-از او دل پری دارد.

 

She has a heart feeling toward him

 

105- حافظه ام یاری نمیکند.

 

My memory fails me.

 

106- ناگهان به ذهنم خطور کرد.

 

It occurred to me suddenly.

 

107- یکدفعه همه چیز یادم آمد

 

Every thing clicked back to me at once.

 

108- یک لحظه حواسم پرت شد.

 

My mind got distracted for a second.

 

109- حواسم من دائما پرت میشود.

 

My memory keeps wondering.

 

110- فکر من پراکنده است (تمرکز ندارم).

 

I am scattered-minded.

 

111- زیاد بهت نمی آید.

 

It doesn’t suit you very much.

 

112- نهایت سعیت را بکن.

 

Try your best.

113- یکبار دیگر سعی کن.

 

Give it another try.

 

114- نهایت تلاش خود را بکن

 

Try your greatest effort.

 

115- بخت باهاشون یار نبود.

 

Luck wasn't on their side.

 

 

116- او آدم پر طاقت و قرصی است.

 

He is a tough guy.

 

117- به زبان ساده

 

In plain term …

118- دیگه اما و اگر نداره

 

No buts and ifs.

119- اصلا کی اینو گفته؟

 

Who ever said that?

 

120 - برای اینکه جوانب احتیاط را در نظر گرفته باشیم...

 

To be on the safe side, ….

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ