یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت |
|
آه
مخدرات حرم ز آسمان گذشت |
واحسرتای تعزیه داران اهل بیت |
|
نی
از مکان گذشت که از لامکان گذشت |
دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد |
|
تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت |
یا
شاه انس و جان تویی آن کز برای تو |
|
از
سد هزار جان و جهان میتوان گذشت |
ای
من شهید رشک کسی کز وفای تو |
|
بنهاد پای بر سر جان وز جهان گذشت |
جانها فدای حر شهید و عقیدهاش |
|
که
آزاده وار از سر جان در جهان گذشت |
آنرا که رفت و سر به ره به ذوالجناح باخت |
|
این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت |
وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر |
|
کش
روز نشر با شهدا میکنند حشر |