با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

 

.
 
ترانه تاریک

تحلیل ساختاری شعری از احمد شاملو

محمدحسین بهرامیان

 



 

  • ترانه تاریک

بر زمینه سربی صبح

 سوار

           خاموش ایستاده است

 و یال بلند اسبش در باد

                 پریشان می شود
 

خدایا خدایا

سواران نباید ایستاده باشند

هنگامی كه                              

           حادثه اخطار می شود. 

 

 ***

 

كنار پرچین سوخته

 دختر

           خاموش ایستاده است

 و دامن نازكش در باد

                    تكان می خورد

 

خدایا خدایا

دختران نباید خاموش بمانند!

هنگامی که مردان

          - نومید و خسته -

                         پیر می شوند !

 



پیش درآمد:

 نیما با طرح موضوع فرم در شعر امروز ، شعر را نه به عنوان پاره ای از اجزاء غیر مسؤول بلكه به مانند ساختمانی واحد تصور نمود كه اجزاء این ساختمان به نوعی ارتباط عرضی ، طولی و حتی تو در تو با هم دارند . بعد از نیما ، فرم و ساختمان شعر مورد توجه شاعران و منتقدین واقع شد و از زوایای مختلف مورد كنكاش و دقت نظر قرار گرفت . یدالله رؤیایی در اشعار و نوشته های خود به تكمیل موضوع مورد بحث همت گماشت . از دیدگاه رؤیایی ، شعر نظامی است كه اجزاء آن هدف واحدی را دنبال می كنند . امكان افزودن یا كاستن اجزاء وجود ندارد و حتی تغییر در نگارش یك كلمه ، یك حرف یا نوع تلفظ آن كل ساختمان شعر را دچار آشوب می كند . البته این تعریف كه برگرفته از فرمالیسم و شكل گرایی روس و تحت تأثیر نوشته‌های یاكوبسن ، شكلوفسكی و دیگران بود با ظهور عرصه های جدید پسا ساختار گرایی از شالوده فرو ریخت و در شكل دیگر یا یك بی شكلی مضاعف تغییر هویت داد .


شاملو ، آموخته های خود از نیما را با گریز از وزن در شكلی نوین ارائه نمود . نگاه خاص این اشعار به كلمه ، زبان ، فرم ، موسیقی و اصولا چینش كلمات ، و توالی و ترتیب ارگانیك اجزاء شعر ، او را در ردیف شاعران ساختگرا قرار داد . اگر چه توجهات خاص شاعر به محتوا و وجوه معنایی شعر ( حداقل در برخی از معروفترین اشعار او ) این مسأله را مورد تردید قرار می دهد .
از میان تمام تكنیكهای بیانی و فنون زبان كه ساخت را در شعر شاملو تضمین می كند موارد بسیاری قابل ذكر است كه خصوصا قرینه سازی های ساختاری كمابیش در بسیاری از  اشعار او دیده می شود . شاعر برای حفظ تعادل اجزاء در شعر ، ابتدا به روایت روی می آورد . حداقل ارزش روایت این است كه شاعر را از پراكنده گویی و استفاده از اجزاء نامتحد در شعر دور می كند . رضا براهنی در خطاب به پروانه ها  نوع روایت ساده و تاریخمند در اشعار شاملو را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است كه شاملو در آنجا كه به روایتهای صرف روی آورده و خط سیر محتوا در شعر را دنبال می كند از زوایای پنهان زبان و كشف آن دقایق اسرار آمیز دور مانده و كلامی معنا سالار را ارائه می كند كه بی توجهی یا كم توجهی او به زبان ، كلام او را در حد كلامی معمول و منثور افول می دهد .
شاملو آنگاه كه به كلمه و زبان و ساختمان شعر حداقل درحد قرینه سازی های معمول توجه خاص مبذول می دارد و از طرفی آنجا كه به شكستن روایتهای یك رویه مبادرت می ورزد به مفهوم و جوهره شعر نزدیك و نزدیكتر می‌شود. موسیقی درونی و در شكل روان تر آن موسیقی جویباری ، آهنگی موزون را به بافت كلمات تزریق می كند . باستانگرایی و برخی دیگر از تدابیر و شگردهای بیانی فخامت كلام او را تضمین می كند.

شكل برجسته ای از قرینه سازی و استفاده دقیق از موسیقی و هارمونی كلمات در شعرترانه تاریك دیده می شود كه این شعر را در ردیف اشعار قابل تأمل شاملو قرار می دهد .

 در این مختصر به تحلیل ساختاری شعر می‌پردازیم :

ـ شعر از دو بخش تشكیل شده است و در حقیقت هر بخش نیز از دو بند مجزا شكل یافته است . جزء اول شعر 9 سطر و جزء دوم نیز با قدری تسامح در سطر آخر ، 9 سطر می باشد .
ـ نیمه اول و نیمه دوم شعر را بار دیگر مورد مطالعه قرار داده و تعامل و تقابل اجزاء را حداقل از وجوه دیداری از نظر می گذرانیم .

ـ نیمه اول و نیمه دوم شعر را بار دیگر مورد مطالعه قرار داده و تعامل و تقابل اجزاء را حداقل از وجوه دیداری از نظر می گذرانیم .

فضای سربی و خاكستری رنگ سطر اول ] بر زمینه سربی صبح [ قرینه ای در بخش دوم دارد : فضایی سوخته و خاكستری با تعبیر ] كنار پرچین سوخته [ . استفاده‌ی دقیق از كلمه‌ی زمینه ( زمین + ه ) / صبح / پشت پرچین / در دو سطر مجزا و در حد ایجاز به بیان زمان و مكان پرداخته و در ساده ترین شكل ممكن به فضاسازی می پردازند . كلمه‌ی باد در سطور بعد ، این فضاسازی را كامل تر می كند .

ـ صبح ابتدای زندگی ، سرزندگی و تلاش است. سوار چونان یك طلوع سرخ بر زمینه سربی رنگ افق می درخشد و بعد از اخطار حادثه ، واژه واژه می رود تا در آخرین سطرهای شعر به غروبی ناخواسته تن در دهد ؛ غروبی كه حكایت از نومیدی و خستگی و پیری دارد . شاعر بعد از خاتمه شعر و در نوعی قرینه سازی و چینش كلمات ، گوشزد می كند كه ? اخطار حادثه چیزی جز  نومید ، خسته و پیر شدن مردان نیست ؛ اخطار حادثه ای عظیم كه باید همه دختران را به شیون و سوگ و فریاد وادارد .شاید این شعر مرثیه پیری شاعر باشد كه باید از گلوی همه دختران جهان فریاد شود .
ـ كلمه سوار با توجه به روند شكل پذیری شعر ، معادل كلمه دختر در قسمت دوم شعر است . وزش باد یا خنكای نسیم صبحگاهی ، یال بلند اسب را پریشان می كند آن گونه كه گوشه دامن دختر را به رقص و تكان وا می‌دارد. پریشان می شود و تكان می خورد علاوه برای زیبایی و هماهنگی های صوری ، شكل جدیدی از قافیه را ارائه می كند كه در توازن شعر سهم بسزایی دارد .

ـ سوار ، در سیاهه‌ی كلمات و در سپید خوانی متن شاید مردی است صبور ، چابك و قهرمان كه وظیفه او دفاع از حریم قبیله و ایل است ، آنهم در آن زمان كه دشمن آرامش ایل را بهم ریخته است . مرد در این جدال ناخواسته وظیفه ای جز دفاع از حریم ایل ندارد ، حادثه ، طبل جنگ را به نشانه اخطار می كوبد پس سوار نباید ایستاده باشد همان سواری كه در چند سطر پیش با صلابت تمام ، بر زمینه‌ی سربی صبح ایستاده است . اسطوره ها محل تجلی مبارزه انسان و زمان اند . دشمن فرضی در این شعر شاید همان زمان و سرنوشتی باشد كه پیری و مرگ را اخطار می كند .
در قسمت اول شعر دوبار از فعل  ایستاده است  استفاده می شود كه دو معنای كاملا متفاوت و حتی متضاد را ارائه می كند : این فعل در بند اول به  ایستادگی ، مقاومت وصلابت اشاره دارد و در  بند دوم  به خمودگی ، تعلل و بر پانخاستن برای دفاع .

ـ برداشت ما با توجه هماهنگی اجزاء و رویكرد اجتماعی شعر این است كه این شعر در واقع باز نمود نقش زن و مرد در یك زندگی ایلی و قبیله ای است .
زن و مرد در یك توازن اجتماعی ، وظایف متفاوتی را به عهده دارند . این توازن كه از نوع خاص قرینه سازی شعر استنباط می شود ، از برابری حقوق زن و مرد در جامعه ای ایلی حكایت دارد . دو جزء شعر ، دو جزء از وجود یعنی زن و مرد را به تصویر می كشد كه هر دو یك شعر را بوجود آورده اند ؛ تأمل بر انگیزترین شعر هستی را . مرد حماسه می آفریند و زن عاشقانه دوست می دارد. حماسه و غنا زیرساخت این اثر را شكل می دهد . حماسه در بخش اول شعر و غنا در بخش دوم شعر نمودی كاملا آشكار دارد . نوع استفاده از كلمات در زبان شاملو به هر شكل به كلام او حال و هوایی حماسی می دهد . بی تردید  عاشقانه ها نیز در بطن همین فضای  حماسی شكل         می گیرند .
ـ دقت نظر شاعر در انتخاب كلمات خصوصا كلمه پَرچین ( كه شاید دامن پُر چین دختر را  در سطور بعد فریاد می آورد ) ، كلمه‌ی زمینه ، سربی ، صبح ، سوخته ، خاموش و? قابل تأمل است . در شعر ، پارادوكسی هایی جریان دارد كه تلفیقی از عشق و حماسه ، مرگ و زندگی ، تولد و مرگ ، جوانی و پیری ، ایستادن و نه ایستادن ، خاموش ماندن و فریاد زدن ، خاموش ماندن و سوختن است . با این توضیح ، استفاده‌ی دقیق و دوگانه از كلمه‌ی خاموش و ایهام زیبایی كه در این كلمه نهفته است آشكار می شود . خاموش در سطر ] سوار خاموش ایستاده است
[ سكوتی همراه با تأمل و تفكر را به تصویر می كشد . ایستادن چنانكه گفته شد در اینجا نمودی از ایستادگی و صلابت است و خاموش نیز در معنای مثبت خود،  سكوتی تفكر آمیز را افاده می كند . خاموش ایستادنِ دختر در قسمت دوم شعر ] دختر خاموش ایستاده است[ نیز نوعی تأمل ، متانت و وقار زنانه را انعكاس می دهد . با توجه به كلمه‌ی سوخته در سطر اول ]كنار پرچین سوخته [ كلمه‌ی خاموش در معنای دوم خود یعنی آتشی خاموش بكار رفته و در هیأت خاكستری سرد ، در وجود دختر به تصویر كشیده است ؛ خاكستری كه در شیون و سوگیاد مردان باید از زبان دخترك شعله بكشد و فریاد شود .

ـ بر زمینه سربی صبح تصویری است عینی كه انعكاس دهنده ذهن سوار است و نمادی از آرامش قبل از توفان و كنار پر چین سوخته نمادی از درون سوخته و خاكستری رنگ وجود دختر بعد از اخطار حادثه و آتش افروزی آشكار در شعر .

ـ شاید تصور ارتباط بین كلمات سرب و خاموش با توجه به سابقه‌ی ذهنی آن در ادبیات كلاسیك و اینكه سرب در گوش ریختن كنایه از سكوت و نشنیدن بوده است ، نوعی نگاه سنتی به شعر باشد. اما از آنجا كه شعر در پارادوكسی دیگر در برزخ سنت و مدرنیسم معلق است و از طرفی با توجه به شناختی كه از وجوه باستانگرایانه و
 
آركاییك اشعار شاملو داریم ، مراعات این نظیر چندان دور از ذهن نمی نماید. نوع قرینه سازی در این شعر حتی ما را به یاد معادل یابی ها و قرینه سازی های نقاشی سنتی و تذهیب و كاشیكاری و معماری ایرانی ـ اسلامی می اندازد .

ـ شاعر برای شعر یاد شده نام  ترانه‌ی تاریك را بر می گزیند كه با توجه به آنچه گفته شد ارتباط كاملا آشكاری با اجزاء ، كلمات و درونمایه شعر دارد . شعر تلفیقی از رنگ و صدا ( و سكوت) است و ترانه‌ی تاریك در یك حسامیزی آشكار و زیبا ، در واقع براعت استهلالی است بر كل شعر ؛ نامی زیبا كه در بر گیرنده تمام مفاد شعر است ؛ تركیبی دوگانه ، از دو دنیای ناهمگون كه یادآور بسیاری از پارادوكس  های موجود در بطن شعر است .

 
 و نكته آخر اینكه ، این نكته آخر در تحلیل این شعر نیست . شعر یاد شده از زوایای مختلف قابل بحث و بررسی است چرا كه بی گمان شاملو در زیرساختهای شعر خود جوانب جامعه شناختی ،‌روانشناختی و فلسفی اثر را مد نظر داشته آنچنانكه بر وجوه زبانی و زیباشناسانه كلام نیز توجه تمام دارد . كنكاش مباحث یاد شده ، مجالی بیش از این می طلبد . كشف عرصه های تازه در حوزه شعر امروز ، حتی اگر به تصور بسیاری از منتقدان و شاعران آوانگارد ، گرد كهنگی را بر اشعار شاملو نشانده باشد اما نكات و ظرایفی در شعر او وجود دارد كه نیاز به تحلیل و بازیافت چندباره دارد ؛ چرا كه شعر او نتیجه سالها تأمل و زندگی در شعر و كلمات است .

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ