ترجمه شعری از
کریستینا بارس
شاعر برزیلی
یکی از دوستای من
بعضی از دوستا
مثل خود زندگین
یا میشه گفت
که چند سالی از زندگین
مثل اینکه
عمرت
به شکل یه ادم
بیاد بشینه روبروت,
دوستش داری
حسش می کنی
گریته
خندته
سیلی باباته
و اشگای مامانته
دیروز
یکی از اون دوستا
اومده بود پیش من
یه بطری شراب
برام هدیه اورده بود
شب با دوستم و
پسره
که همسایمه
رفتیم یه کافه
تو مرکز شهر
ودکا با اب پرتقال خوردیم و
یه خواننده
تو کافه می خوند که
ترکم نکن
ترکم نکن
ما هم ودکا
با اب پرتقال می خوردیم
دوستم
گریه می کرد
اخه اونی که عاشقش بود
چند ماه پیش
بش گفته بود
که از قیافش متنفره
دوستم بم گفت
عاشق پسره شده
من گفتم که پسره نامزد داره
مست بودیم
راه افتادیم که بریم خونه
پسره کتشو تن دوستم کردو
رسیدیم خونه
پسره با ما اومد تو خونه
پسره و دوستم
باهم خوابیدند
فرداشم پسره
رفت پیش نامزدشو
از دوستم خداحافظی نکرد
دوستم رفت و
شرابش مونده پیش من
صدای خنده ی
پسره و نامزدش
از خونه بغلی میاد
و صدای خواننده ی کافه
که تو سرم می کوبه و میگه
ترکم نکن
ترکم نکن
ترجمه: مینا خانلرزاده