نثر كهن
كلیله و دمنه
نصرالله منشی
: زاغ و
كبك نخجیر
زاغ گفت
كبك نخجیری 1 با من همسایگی داشت و در میان به حكم مجاورت 2 قواعد مصادقت
مؤكّد گشته بود.3 در این میان او را رغبتی افتاد و دراز كشید.4 گمان بردم كه
هلاك شد. و پس از مدت دراز، خرگوشی بیامد و در مسكن او قرار گرفت و من در آن
مخاصمتی نپیوستم. 5 یك چندی بگذشت، كبك نخجیر باز رسید. چون خرگوشی را در
خانه ی خود دید، رنجور شد و گفت: "جای بپرداز كه از آن من است".6 خرگوش جواب
داد كه "من صاحب قبضم؛7 اگر حقی داری ثابت كن." گفت: "جای از آن من است و حجت
ها دارم" گفت: "لابد حكمی 8 عدل باید كه سخن هر دو جانب بشنود و بر مقتضای
انصاف، كار دعوی به آخر رساند." كبك نخجیر گفت كه: "در این نزدیكی، بر لب آب
گربه ای متعبد 9 روزه دارد و شب نماز كند؛ هرگز خونی نریزد و ایذای 10 حیوانی
جایز نشمرد؛ و افطار او بر آب و گیاه، مقصور می باشد؛11 قاضی از او عادل تر
نخواهیم یافت؛ نزدیك او رویم تا كار ما فصل كند." هر دو بدان راضی گشتند و من
برای نظاره بر اثر 12 ایشان رفتم. تا گربه ی روزه دار را ببینم و انصاف او در
این حكم مشاهده كنم .
چندان كه
صایم الدهر 13 چشم بر ایشان افكند، بر دو پای راست بایستاد و روی به محراب
آورد، خرگوش نیك از آن شگفت نمودو و توقف كردند تا از نماز فارغ شد. تحیت 14
به تواضع بگفتند و در خواستند كه میان ایشان حكم باشد و خصومت خانه بر قضیت
معدلیت به پایان رساند 15 فرمود كه: "صورت حال بازگویید." چون بشنود، گفت:
"پیری در من اثر كرده است و حواس خلل پذیرفته و گردش چرخ و حوادث دهر را این
پیشه است، جوان را پیر می گرداند و پیر را ناچیز می كند، نزدیك تر آیید و سخن
بلندتر گویید." پیش تر رفتند و ذكر دعوی تازه گردانیدند. 16
گفت:"واقف شدم و پیش از آن كه روی به حكم آرم شما را نصیحتی خواهم كرد، اگر
به گوش دل شنوید، ثمرات آن در این دنیا نصیب شما گردد و اگر بر وجه دیگر حمل
افتد، من باری به نزدیك دیانت و مروت خویش معذور باشم. صواب آن است كه هر دو
تن حق طلبید كه صاحب حق را مظفر باید شمرد، اگر چه حكم به خلاف هوای او نفاذ
یابد. 17 و طالب باطل را مخذول 18 پنداشت، اگر چه حكم بر وفق مراد او رود. و
عاقل باید كه همت بر طلب خیر باقی مقصور دارد و عمر و جاه گیتی را به محل ابر
تابستان و نزهت 19 گلستان بی ثبات و دوام شمرد.
و خاص و
عام و دور و نزدیك عالمیان را چون نفس خود، عزیز شناسد و هر چه در باب خویش
نپسندد، در حق دیگران نپسندد. از این نمط 20 دمدمه و افسون21 بر ایشان
می دمید
تا با او الف گرفتند 22 و امن و فارغ بی تحرز23 و تصون 24 پیشتر رفتند به یك
حمله هر دو را بگرفت و بكشت.
پانوشت:
1- كبك نخجیر: دراج، كبك سیاه
رنگ
2- مجاورت: همسایگی
3- راه و رسم دوستی استوار شده
بود
4- دراز كشید: طول كشید
5- خصومتی نكردم، مانع او نشدم
6- محل را خالی كن كه به من
تعلق دارد.
7- ملك در دست من است، متصرفم.
8- حَكَم: داور
9- متعبد : بسیار عبادت كننده
10- ایذا: آزار و اذیت
11- افطارش منحصر است به آب و
گیاه
12- بر اثر: به دنبال
13- صایم الدهر: كسی كه همیشه
روزه دار است.
14- تحیت: درود و سلام گفتن
15- تا موضوع دعوی خانه را بر
مقتضای دادگری پایان بخشد.
16- ادعای خود را تكرار كردند
17- اگرچه حكم بر خلاف میل او
اجرا شود.
18- مخذول: خوار داشته شده،
بدبخت،منفور
19- نزهت: خرمی، سرسبزی
20- نمط: روش
21- افسون كلماتی كه جادوگر
هنگام جادوگری بر زبان جاری كند، حیله و تزویر
22- الف گرفتن: خو گرفتن، دوست
گرفتن.
23- تحرز: پرهیز كردن، خویشتن
داری
24- تصون: خود را حفظ كردن، خود
را نگاه داشتن
توجه : با دوبار كلیك بر روی
یك واژه ، معانی مختلف آن در اختیار شما قرار خواهد گرفت.