با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

با شاعران امروز عرب

.
 

 

غادة السّمان

 

زبان عربى یك ویژگى بسیار منحصر به فرد دارد. در این زبان كمترین واژه ها مى توانند مفاهیم بسیارى را بسازند. بسیارى از اوقات فاعل  و مفعول در یك فعل جمله مى شوند و یك كلمه مى تواند یك جمله كامل باشد. این ویژگى  سبب مى شود كه شاعران عرب در نهایت ایجاز بتوانند شعر بگویند و كمتر از جملات بلند و كش دار در شعر استفاده كنند. "غاده السمان" یكى از زنان شاعر و نویسنده سورى كسى است كه این نكته را به درستى فهمیده و در زبان به كار گرفته است. سطرهاى شعر او كوتاهند اما از عمق و ژرفاى بسیارى برخوردارند. روح شعر او روح زبان عربى است. كلمات كه در كنار هم مى آیند به راحتى در ارتباط با هم قرار مى گیرند و یك خط طولى را مى سازند. خط روایى كه از یك نقطه آ غاز مى شود و در نقطه دیگرى به پایان مى یابد. اگرچه او در شعر هایش مفهوم یا واژه اى را تكرار مى كند اما این تكرار سبب نمى شود كه شعر حول یك محور مشخص حركت بكند و در نهایت پس از چند دور دوباره به مفهوم اول بازگردد. برعكس تكرار مفاهیم در نهایت مفهوم عمیق  تر و بزرگ ترى را خلق مى كند. حركت شعر، زبان شعر و جهان شاعرانه او كاملاً محسوس است. مى توان از ابتدا مشخص كرد كه شاعر چه مفهومى را مى خواسته و از كجا آن را آغاز كرده و در كجا به پایان برده. اما این فرم شاعرانه در عمل با ویژگى هاى دیگرى در مفهوم همراه مى شود. ویژگى هاى مفهومى كه جهان شعرى "غاده السمان" را مى سازد و از دیگر شاعران عرب بسیار فاصله مى گیرد.
•••
از ویژگى هاى مهم شعر "غاده السمان" این است كه او جسارت زن بودن را وارد شعر عرب كرد. زن عرب در محیط بسته فرهنگى زندگى مى كند كه نمى تواند بسیارى از احساسات درونى خود را ابراز كند. اما "غاده السمان" كسى است كه نه تنها این احساسات را بروز مى دهد بلكه آنها را افشا مى  كند.احساسات زن عرب همچون رازى سر به مهر قرن ها است كه در تاریخ اعراب نهفته است. رازى كه هیچ كس حق بازگو كردن آن را ندارد. این احساسات از محیط هاى بسته فردى بیرون نیامده و هیچ وقت جسارت اجتماعى بودن را نداشته است. اما شعر "غاده السمان" بیش از هر چیز شعرى افشاگر است. او نه تنها به درونیات خود به عنوان یك زن توجه مى كند و آنها را بیان مى كند بلكه رابطه خود را با محیط اجتماعى پیرامون خود نیز از نو بنا مى كند. او هم مثل بسیارى دیگر از نویسندگان و روشنفكران عرب این حق را دارد كه نسبت به جنگ اعراب و نسبت به بسیارى از مسائل اجتماعى اعراب اظهارنظر كند و او این كار را انجام مى دهد. او تمام آنچه را از جهان خود درك مى كند به بیان مى آورد. اشعار عاشقانه تنها محور اشعار او نیست بلكه آنچه او را بیشتر به جهان پیوند مى دهد نگاه او به محیط اجتماعى خود است. شعر او گریختن از تمام مركز هاى قدرت است. هر چه كه براى او محدودیت است او از آن مى گریزد. او مى خواهد در دنیاى عرب نقش اجتماعى هم پیدا كند بنابراین با واقعیات اجتماع پیوند مى خورد و آنها را نیز به شعر وارد مى كند. همان طور كه از محدودیت هایى كه جهان عرب براى بیان احساسات گذاشته اند مى گریزد و از محدودیت هایى كه اعراب براى نقش اجتماعى زنان ایجاد كرده اند فرار مى كند.راهى كه "غاده السمان" براى این حضور اجتماعى پیدا مى كند بسیار جالب توجه است. در واقع او برخلاف بیشتر شاعران عرب كه در فضایى ذهنى سیر مى كنند در فضایى كه كاملاً عینى و حقیقى شعر مى گوید و در این میان او به كشفى بزرگ مى رسد. او اسطوره هاى حقیقى جهان امروز را پیدا مى كند. این اسطوره ها دیگر شخص نیستند، یا داستان هایى مربوط به گذشته اعراب، بلكه هر چیزى است كه در جهان عرب معناى اصلى خود را از دست داده. در این میان از مفاهیم بزرگ مانند عشق، زنانگى، وهم تا جزیى ترین مفاهیم زندگى مانند خریدن نان، آوردن آب و خریدن سیب همه چیز كاركردى اسطوره اى دارد. در دنیاى "غاده السمان" اسطوره ها كاملاً حقیقى  اند. همه آن چیزى است كه در زندگى روزمره وجود دارد اما واژه ها معناى خود را از دست داده  اند. همچنین هر معنا با واژه هاى دیگرى سنجیده مى شود. اسطوره  امروز جهان عرب یك "بمب" است یك "گلوله" است و جنگ است. او به درستى جنگ را مى شناسد و مى داند كه جنگ در شعر او باید چه تاثیرى داشته باشد. او حتى از این هم پیشتر مى رود. او به زنى فكر مى كند كه جنگ را تجربه كرده و از خود مى پرسد، حالا این زن چگونه عاشق مى شود، چگونه به عشق اش ایمان مى آورد، آیا معشوقش باز هم مى خواهد او را محدود كند.در حقیقت تمام شعر "غاده السمان" پاسخ هاى احتمالى است كه او براى پرسش هاى ذهنى خود مطرح مى كند. در این میان شاید واژگانى وجود داشته باشند كه استعاره از چیزى باشند حتى شاید سطر هایى وجود داشته باشد كه تماماً استعارى باشند اما كلیت شعر صرفاً بازگشت به سوى حقیقت است.پرسش و پاسخ هایى كه او در ذهن خود دارد حالا به شعر بیان مى كند. همه اینها حقایق زندگى است حقایقى را كه شاید او فكر نمى كند این همه تلخ و این همه گزنده باشند. بنابراین سعى مى كند پاسخ هایش را در نهایت شاعرانگى بدهد و بر همین اساس مدام فضاى شعرش با نوعى از رمانتیسم پیوند مى زند.
•••
در ادبیات عرب "غاده السمان" را بیشتر به عنوان نویسنده مى شناسند. حقیقت هم این است كه بیش از آنكه شعر نوشته باشد داستان و رمان نوشته. اما "غاده السمان" نه به عنوان شاعر و نه به عنوان نویسنده بلكه به عنوان یك زن روشنفكر عرب از اهمیت ویژه اى برخوردار است.او جسارت زن بودن را در میان اعراب داشت و توانست نگاه خود را نسبت به زمینه هاى فردى و اجتماعى در میان اعراب مطرح كند. از این جهت او بر روى لبه تیغى راه مى رفت كه هر لحظه ممكن بود نابود شود. كار او در ادبیات شبیه زنانى بود كه در عملیات استشهادى در فلسطین شركت مى كنند و در مرز نابودى و جاودانگى به انفجار مى رسند.

 



 

زنی در محاق شعر
 
نگاهی به زندگی و شعر غاده السمان
 
زهرا طهماسبی (مهتاب)

 

غادة السمان نویسنده، شاعر و متفكر سوری در سال 1942 در دمشق از پدر و مادری سوری متولد شد. پدرش مرحوم دكتر احمدالسمان رییس دانشگاه سوریه و وزیر آموزش و پرورش بود.نخستین كارهای غاده السمان تحت نظارت و تشویق‌های پدرش در نوجوانی به چاپ رسید.تحصیلات دانشگاهی را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه به پایان رساند و فوق لیسانس خود را در دانشگاه آمریكایی بیروت و دكتری ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن گذراند. مدتی در دانشگاه دمشق به عنوان استاد سخنران كار می‌كرد، اما برای همیشه از این كار دست كشید و به كار مطبوعات روی آورد و حالا در مجله عربی الحوادث به عنوان ستون‌نویس (columnist) به صورت هفتگی قلم می‌زند و صفحه ویژه او با نام "لحظات رهایی" طرفداران فراوانی دارد؛ او برای نثر آثارش دفتر انتشاراتی تاسیس كرده است كه تنها آثار خود را منتشر كند و در آن جا هیچ‌گونه فعالیت اقتصادی دیگر ندارد.
با نگاهی به آثار و جایگاه آن در سرزمین عرب او تنها زن شاعر و نویسنده پركاری است كه نسبت به مسائل پیرامونش آگاه است و آگاهانه عمل می‌كند.
نخستین مجموعه قصه او با نام "چشمانت سرنوشت من است" در سال 1963 منتشر شد.
در سال 1969 با دكتر بشیرالداعوق ازدواج كرد كه صاحب انتشارات "دارا‌لطلیعه" و استاد دانشگاه و مدیر سابق بانك است.
"به تو اعلان عشق می‌كنم" كه در سال 1976 به چاپ رسید،از مجموعه قصه‌های اوست كه او را به عنوان یك زن نویسنده به جهان معرفی كرده است. غاده السمان زنی است كه با هویت زنانه‌اش اشعاری ساده و فصیح را با افكاری منحصر به جهان تقدیم كرده است و در قصه‌هایش از دردها و رنج‌های مردم لبنان سخن رانده است. "كوچ بندرهای قدیمی" مجموعه قصه كه در سال 1973 چاپ شد. اگرچه غاده السمان در عرصه‌های مختلف ادبی فعالیت دارد، امابیشتر به عنوان نویسنده مشهور است. رمان "كابوس‌های بیروت" نیز در سال  1976م به چاپ رساند.مجموعه قصه او با نام "ماه چهارگوش" در سال 1998 از سوی دانشگاه آركانزاس آمریكا برنده جایزه ادبی شد. و رمان دیگر او با نام "بیروت 75" به زبان اسپانیولی در سال 1999 جایزه ملی اسپانیا را به خود اختصاص داد.
از دیگر آثار او می‌توان به مجموعه شعرهای "عشق" 1973، "شهادت می‌دهم برخلاف باد" 1987، "غمنامه‌ای برای یاسمن‌ها" 1996، "زنی عاشق در میان دوات" 1995، "ابدیت، لحظه عشق" 1999 نام برد.

 

غاده السمان در آثارش از درد و رنج انسان به ویژه زنان روایت می‌كند. بسیاری از منتقدان عرب آثار او را با ویرجینیا ولف همانند دانسته‌اند و در جهان او را "اوریانا فالاچی" عرب می دانند و از لحاظ حال و هوا در ایران نیز اشعار او را با شعرهای فروغ فرخزاد یكی می‌دانند. دكتر عبدالحسین فرزاد در این باره می‌گوید: "وقتی اشعار غاده السمان را خواندم احساس كردم فروغ به زبان عربی شعر گفته است." قصه‌ها و رمان‌های غاده السمان به سیزده زبان ترجمه شده است و همان طور كه خودش معتقد است: "برای نخستین بار، ایرانیان بودند كه اشعارم را ترجمه كردند. زیرا عاشقان راز معشوق را در می‌یابند." او اكنون در پاریس زندگی می‌كند، زیرا بعد از جنگ‌های لبنان به پاریس مهاجرت كرده است و تنها فرزندش كه حاصل ازدواج او با دكتر داعوق – استاد دانشگاه است- (حازم) – سال آخر دانشگاه را به پایان می‌برد.
شعر غاده السمان، مشكلات جهان امروز عرب است كه با نگاهی به مساله زن عنوان می‌شود او اشعاری سیاسی راجع به فلسطین و بیروت دارد كه مستقیما به مسائل لبنان و فلسطین پرداخته است.
از ویژگی‌های مهم اشعار غاده السمان می‌توان به جسارت زنانه او اشاره كرد كه در سرزمین عرب كه دارای فرهنگی بسته است،او توانسته احساسات درونی خود را در قالب شعر  و با تمی سیاسی و افشاكننده روایت كند. زن در عربستان همچون صدفی در بسته است كه رازی دارد كه كمتر به بیان آن همت می‌گمارد،اما غاده‌ السمان و شعرهایش این راز را افشا می‌كنند.
در مجموعه شعرهای او كه حول محور عشق است ، نگاهی اومانیستی دارد. او با نگاهی اجتماعی به جامعه‌اش عشق را تصویر می‌كند.
غاده‌ السمان یك زن روشنفكر عرب است كه نسبت به جنگ و خشونت‌های انسانی دیدگاه خاصی دارد و حضورش در سرزمین عرب یك موهبت محسوب می‌شود.
واژگانی كه او در شعرهایش استفاده می‌كند،مملو از احساساتی درگیر ایدئولوژی است كه با روایت هر شعر و پاسخ به ایدئولوژی‌ها تكمیل می‌شود.
عشق و زنانگی را در مجموعه "زنی عاشق در میان دوات" كه منتخبی از شعرهای عاشقانه اوست می‌توان دید. او بیان مشكلات خاص را همراه با عشق كه با دیگران متفاوت است روایت كرده است.

زنی عاشق ورق‌های سپید
آمدم كه بنویسم...
كاغذ، سفید بود،
به سفیدی مطلق یاسمن‌ها
پاك، چونان برف
كه حتی گنجشك هم بر‌آن راه نرفته بود
با خود پیمان بستم كه آن را نیالایم ...
پگاه روز بعد، دزدانه به سراغش رفتم
برایم نوشته بود: ای زن ابله!
مرا بیالای تا زنده شوم و بیفروزم،
و به سوی چشم‌ها پرواز كنم
و باشم...
من نمی‌خواهم برگ كاغذی باشم
دوشیزه و در خانه مانده!...
غاده‌ السمان
                       ترجمه: عبدالحسین فرزاد

 

در دنیای غاده‌ السمان،اسطوره‌ها واقعی‌اند زیرا او در شعرهایش از واقعیت‌های پیرامونش وام می‌گیرد.اشعار سیاسی او روایتی رمانتیسم گونه دارد. او به عنوان یك روشنفكر عرب اندیشه‌های فلسفی‌اش را با آگاهی كامل در شعر پیاده كرده است و می‌خواهد با حضور خود به عنوان شاعر و نویسنده محوریت اجتماعی پیدا كند و از جایگاه اجتماعی حرف‌ها و دردها ولی اجتماعش را به جهانیان برساند. او به عنوان زن آزاد و مستقل می‌اندیشد. "رقص با جغد" پنجمین دفتر شعر غاده‌ السمان است كه در آینده نزدیك با ترجمه عبدالحسین فرزاد به بازار نشر خواهد آمد. در این دفتر به گونه‌ای بسیار ضمنی به مسائل سیاسی عرب و موقعیت آنان در قرن بیست و یكم اشاره دارد. از این دفتر به چاپ نرسیده شعر زیر را می‌خوانیم:



 

رقص با جغد پنجمین دفتر شعر از خانم دكتر غاده السمان است كه به گونه اى بسیار ضمنى به مسائل سیاسى اعراب و موقعیت آنان در قرن بیست و یكم اشاره دارد.

جغدى كه بشر را ناخوش دارد
به نیایش برخاستم تا خورشید بدرخشد،
و چون بدرخشید، مرا خاكستر كرد.
خوشه اى را به جان بپروردم
چون رسیده شد و خوردمش
مسمومم كرد.
شعار آزادى سر دادم
اما آنگاه كه گردونه هاى آزادى
با پرچم هایش در همه جا به گردش درآمد.
مرا پایمال كرد
من جغد نومیدى ام.
به هر كه دل دادم،
جانب مرا فروگذاشت
و خویشتن به جاى من سخن گفت،
بعد از آنكه بر من دهان بند نهاد.
و افزون بر آن اینكه
مردمان، مرا شوم مى دارند.

جغدى كه به هزاره سوم مى لغزد
مرا ضمادى بخشید،
از گل ها و گیاهان جادویى
تا چون به هزاره سوم مى لغزم،
بر قلبم مرهم بگذارم.
سپس گفت:
"این ضماد همچون مرهم عاشقان است
در یكى از نمایشنامه هاى شكسپیر،
آنجا كه شخص، نخستین چیزى را كه ببیند،
بدان عاشق مى شود،
و الاغى، خروسى از نژاد آدمى دید..."
من آن را راست پنداشتم
و مرهم را بر قلبم نهادم
و به هزاره سوم لغزیدم
اما دشنه هاى شكست،
پوستم را از هم مى درید
به روانى تیغ هاى سلمانى...
اى دوست!
گمان مكن كه باران مى بارد!
آنچه رخ مى دهد،
این است كه ما، دویست و پنجاه میلیون عرب،
عرق شرم مى ریزیم...
و یكباره در برابر بارو هاى هزاره سوم
…شیون و زارى مى كنیم
گریه، شیون مى كند،
بر سفره آنان كه به وطن شان تبعید شده اند،
و آنان كه از وطنشان به پیشخوان قهوه خانه هاى غربت
تبعید مى شوند
به رغم همه چیز،
هان! اینك منم، كه كارت هاى تبریك عید را،
همچون منشور هاى عشق،
به وطن عربى ام مى نویسم...
و صادقانه مى گویم:
در قرن دیگر دوستت خواهم داشت.
ترجمه دكتر عبدالحسین فرزاد _ دى ماه 1383

 



خاطره‌ی بارانی


تو را راندم،
و ساک‌هایت را در پیاده‌رو افکندم
اما بارانی‌ات که در خانه‌ام مانده بود
هذیان‌گویبی سر داد،
و با اعتراض آستین‌هایش را برای در آغوش گرفتنم
به حرکت در آورد.

وآن گاه که بارانی را از پنجره پرتاب کردم،
همچنان که فرو می‌افتاد،
دست‌های خالی‌اش را در باد برآورد،
چونان کسی که به نشانه‌ی بدرود،
دستی برآورد
یا آن که فریاد زند: کمک!


غاده السمان(1941)، ابدیت، لحظه‌ی عشق، ترجمه عبدالحسین فرزاد، تهران: چشمه،1383



دو چشم فرنگی

جهان پیشینم را انکار می‌کنم،
جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم،
پس گریزگاه کجاست!
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟

غاده السمان (1941)، ابدیت، لحظه‌ی عشق، ترجمه‌ی عبدالحسین فرزاد، تهران: چشمه، 1383



بویِ غاده السمان


ای یار
كه در گریبانت
دوكبوتر توآمان بی تابند
و قلب پاك تو
با لرزش خوش كبوتران
به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است
لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است
و گرمای مهربان دستت
مرد را مرد می كند
ومن
ایستاده ام
و به نیمه ی كهكشان می نگرم
كه درآنسویش
تو
عشق تقدیر می كنی
و من
كامل می شوم
ای زن زن !


ترجمه عبدالحسین فرزاد



بخشی از مطالب فوق را از این سایت به امانت گرفته ایم:

http://atiban.com/article.aspx?id=1530



این دو مطلب را هم ببینید:

 

غاده السمان، فریاد وجدان زن عرب


نقدی بر یک ترجمه

نقدی بر کتاب در بند کردن رنگین کمان



 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ