با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

ادبیات عامیانه

.
 

 

 

فولکلور ایران

 

یحیی آرین پور

 

 

در آمد :

توده شناسی (فولکلور، دانش عوام) شاخه ای از مردم شناسی (Ethnology, Anthropology) و عبارت است از علم به آداب و رسوم، بازی ها و سرگرمی ها، قصه ها،داستان ها، ضرب المثل ها، چیستان ها، ترانه ها، سرودها و تصنیف های شادی و عزای یک قوم و ملت که زبان به زبان و دهان به دهان از نسلی به نسلی می رسد و بررسی دقیق آن ها بسیاری از نکات تاریک و مبهم زندگی و معیشت، اخلاق و عادات، عواطف واحساسات و طرز تفکر و اندیشه و به طور خلاصه خصایص روحی و ملی آن قوم و ملت را آشکار می سازد.

در سرتاسر تاریخ جهان تا سده ی ١٩ میلادی به این قبیل آثار که تراویده ی ذوق و فکر عامه ی مردم است، اعتنا نمی شد و دانشمندان این گونه آثار را به چشم حقارت می نگریستند. در آغاز سده ی ١٩ نخست دو برادر از مردم آلمان به نام گریم Grimm قصه های کشورهای اروپای شمالی را در مجموعه ای با عنوان "افسانه های کودکان و قصه های خانه" گردآوری و منتشر کردند. پس از آن دانشمندان و پژوهشگران دیگر نیز به مطالعه و تحقیق در آثار ملی کشورهای خویش پرداختند و رفته رفته قصه ها، ترانه ها، ضرب المثل ها، عقاید و همه ی آن چه را که زاییده ی اندیشه ی توده های عوام و ملت بود بررسی و جمع کردند. امروز دانش عوام ( فولکلور) رشته ای از ادبیات است که به دلیل بسط و گسترش فوق العاده ی خود شاخه ی جداگانه ای به شمار می آید.

فولکلور ایران نخست توجه خاورشناسان و دانشمندان اروپایی را به خود جلب کرد و برخی از آنان در جنبه های گوناگون فرهنگ و زبان و ادبیات مردم ایران به تخقیق و مطالعه پرداخته و آثار سودمندی به وجود آوردند.

کنت دوگوبینو (Conte de Gobineau) فرانسوی و الکساندر خودسکو (A. Chodzko) نخستین کسانی بودند که تعزیه نامه های ایرانی را گردآوری و ترجمه و چاپ کرده و به عنوان "ادبیات دراماتیک ایران" به اروپا معرفی کردند. شارل ویرولو (Ch. Virolleaud) دانشمند معاصر فرانسوی که خود آثاری درباره ی تعزیه دارد، در کتاب "درام ایرانی" چند تن از محققان اروپایی را که دست به گردآوردی و ضیط تعزیه نامه های ایرانی زده اند نام برده و مشخصاتی از آثار آنان را ذکر کرده است. وی در کتاب خود از سه مجموعه ی تعزیه سخن به میان آورده است که عبارتند از:

١- مجموعه "جُنگ شهادت" متعلق به فتح علی شاه قاجار که دارای سی و سه مجلس بوده و مجلس های ١، ٢، ۳، ۵ و ۳٢ آن به وسیله ی "خودسکو" و مجلس ٢٤ آن توسط ویرولو (در سال ١٩٤۷)  و مجلس ١٨ ( شهادت علی اکبر) به وسیله ی کشیش فرانسوی روبرت هانری دوژنره (R. H. de Generet) ( در سال ١٩٤٩) ترجمه و چاپ شده است.

٢- مجموعه ی ویلهلم لیتن (W. Litten) کنسول سابق آلمان در بغداد که دارای پانزده مجلس است و همگی عکس برداری و چاپ شده است.

۳- مجموعه ی سرهنگ لوئیس پلی (Sir Lewis Pelly) که سال ها مقیم بندر بوشهر بوده است و دارای سی و هفت مجلس است که همه ی آن ها به انگلیسی ترجمه و در سال ١٨۷٩ در دو جلد منتشر گردیده است.

کسان دیگری نیز مانند کریمسکی (Krymski) دانشمند اوکرایینی، برتلس (Berthels) خاور شناس روسی و ویلیام بنجامین (William Benjamin) دانشمند امریکایی کتاب هایی درباره ی تعزیه های ایرانی پدید آورده اند.

ادوارد مونتاین (Edward Montine) کنابی به نام "داستان های ایرانی " دارد که در سال ١٨٩٠ در پاریس منتشر کرده است که منبع تحقیقی سودمندی برای فولکلور ایران است.

آ. کریستن سن (A. Christensen) دانشمند دانمارکی در سال ١٩١٨ مجموعه ی "قصه های عامیانه ی ایرانی" را در کوبنهاون چاپ کرده است.

لوریمر (Lorimer) ایران شناس انگلیسی قصه های عامیانه ی کرمانی و بختیاری را به انگلیسی ترجمه و در سال ١٩١٩ در لندن منتشر کرد، ولی متاسفانه متن فارسی آن ها را به دست نداده است.

هانری ماسه (H. Masse) خاورشناس و تاریخ دان مشهور فرانسوی نیز در این زمینه زحمت فراوان کشیده و چندین کتاب درباره ی ایران و ایرانیان تالیف کرده است. وی در کتاب "قصه های عامیانه ی ایرانی" که در سال ١٩٢۵ در پاریس چاپ کرد، قصه ها و مثل هایی از فارسی به فرانسه ترجمه و متن خراسانی دو قصه را هم ضمیمه کرده است. همین دانشمند بعدها در کتاب دیگر خود به نام "آداب و عقاید ایرانیان" تقریبن تمام "نیرنگستان" و "اوسانه"ی صادق هدایت و چهارده افسانه ی کوهی کرمانی را ( که دیرتر از آن ها سخن خواهیم گفت) با اسناد و شواهد دیگری در دو جلد در سال ١٩۳٨ به چاپ رسانیده است. این کتاب جامع ترین و مستندترین کتابی است که به زبان خارجی درباره ی فولکلور ایران نوشته شده است.

در روسیه، پیشوای این کار ژوکوفسکی خاور شناس مشهور بود که در سال ١٩٠١ کتابی به نام "نمونه های آثار ملی ایران" نوشت و در آن مقدار زیادی از تصنیف های ایرانی را که در اواخر سده ی سیزدهم هجری رایج و زبانزد مردم بود، گرد آوری نمود و نمونه هایی نیز از ترانه های ملی ایران به دست داد.

یکی دیگر از ایران شناسان روس به نام گالونوف به ترتیب در سال های ١٩٢۷، ١٩٢٨ و ١٩٢٩ سه رساله درباره ی زورحانه، پهلوان کچل و خیمه شب بازی، در لنینگراد منتشر کرد.

روماسکویچ که در سال های ١٩١٦ تا ١٩٢٩ مجموعه ای از "دو بیتی های ملی فارسی" را در پتروگراد چاپ کرده بود، در سال ١٩۳٤ "قصه های ملی فارسی" را تالیف نمود و سپس در سال ١٩۵٦ مجموعه ی "قصه های فارسی" ترجمه ی یانو روزنفلد منتشر شد.

در سال ١٩۵٨ شعبه ی خاورشناسی آکادمی علوم شوروی ۷۵ افسانه از افسانه های ایرانی را در ترجمه های علی یف، برتلس و عثمانف در مسکو منتشز کرد.

در سال ١٩٦۷ نیز جالیاشویلی و فاراس کتابی به نام "قصه های اصفهان" که از منابع گوناگون گردآوری کرده بودند، با مقدمه ای به قلم بورشچوسکی در مسکو انتشار دادند.

اما این رشته از ادبیات کشور ما شناخته نبود و گردآوری و ضبط و تحقیق دانش و ادبیات مردم در خود ایران در دوران خیلی نزدیک آغاز شده و کار تازه ای است و به جز چند کتاب امثال و حکم و برخی خرافات و اوهام که در تاریخ های خصوصی و قصص ایرانی و کتاب های طب قدیم یا در کتاب ها و رسالات علوم خفیه (کیمیاگری، فال گیری، رمل و جفر و غیره) آمده است تا روزگاران نزدیک گذشته کسی به فکر گردآوری و تدوین آن ها نبوده و تنها کتاب مستقلی که درباره ی آداب و رسوم عوام در ایران نوشته شده است کتاب معروف "عقاید النساء" معروف به "کلثوم ننه" است درباره ی عقاید خرافی زنان ایرانی تالیف آقا جمال خوانساری از فقهای نامی عهد صفوی که ترجمه ی آن با عنوان "آداب و رسوم رنان ایرانی" در سال ١٨۳٢ توسط جیمز آتکینسون (J. Atkinson) در لندن و در سال ١٨٨١ توسط تونلیه (L. Thonnelier) در پاریس منتشر شد.

پس از مشروطیت، علی اکبر دهخدا در جمع آوری مثل ها و حکمت های عامیانه زحمت ها کشید و برخی از امثال و حکم فارسی را ( البته نه به صورتی که زبانزد عامه است، بلکه به نحوی که در کتاب ها ضیط شده) در "امثال و حکم" و "لغت نامه" گرد آورد و هم او در مقالات "چرند و پرند" و جمال زاده در داستان های "یکی بود یکی نبود" و تالیفات دیگرش مقدار زیادی از لغات و مصطلحات عامه را که نویسندگان تا آن روز از به کار بردن آن ها امتناع می کردند و بیم آن بود که به مرور زمان از خاطرها فراموش شود، به کار بردند و راه به کارگیری آن ها را برای نویسندگان دیگر باز نمودند.

از نخستین کسانی که در ایران به این گنجینه ی نفیس ادبیات فارسی پی بردند احمد کسروی بود. وی در ماموریت های بسیار خود به عنوان قاضی دادگستری به هر شهر و شهرستانی که می رفت در لهجه های گوناگون و تاریخ و جغرافیا و نام ده ها و آبادی ها و آداب و سنن مردم به مطالعه و تحقیق می پرداخت. وی اشعار و آثار ادبی زبان طبری را نیز که از وسیع ترین لهجه های ولایتی در مازندران است گردآوری و یادداشت نموده است.

صادق هدایت نیز که در این رشته زحمت بسیار کشیده است در حقیقت پایه گذار اصلی این کار است و راه درست تحقیق و شیوه ی گردآوری فولکلور را نشان داده است و خود از روی قاعده و اصول دقیق علمی به این کار پرداخت.

وی در سال ١۳١٠ش "اوسانه" را که دارای شعرها و ترانه ها و چیستان ها و بازی های ملی بود، انتشارداد و در سال ١۳١٢ش نیز "نیرنگستان" را که مجموعه ای از آداب و تشریفات جشن و عروسی و زناشویی و عزا و ناخوشی ها و برآمدن حاجت ها و خواب و مرگ و تفال و ساعات سعد و نحس و خواص گیاه ها و دانه ها و خزندگان و پرندگان و دام و دد و غیره بود، با دیباچه ای چاپ کرد.

در سال ١۳١٦ش فروغی از دانشمندان و رجال سیاسی ایران موفق شد فرهنگستان ایران را با تشکیل موزه ی "مردم شناسی" موافق کند.

پس از شهریور ١۳٢٠ش و تبعید رضا شاه با رواج اندیشه های مترقیانه در ادبیات و ادب شناسی ایران، میل به مطالعه و گردآوری آثار شفاهی ملی افزایش یافت. مجله ی سخن به سردبیری دکتر پرویز ناتل خانلری در شماره های سوم تا ششم دوره ی دوم انتشار خود ( اسفند ١۳٢۳ تا خرداد ١۳٢٤ش) مقالات مسلسل هدایت را که نویسنده در آن ها پژوهندگان ادبیات عوام را به شیوه ی گردآوری، مطالعه، ثبت و طبقه بندی ترانه ها، متل ها، تمثیل ها، قصه ها و افسانه های ملی راهنمایی کرده بود، درج و از همه ی دوستان ادبیات، آموزگاران و دانش آموزان درخواست کرد تا مطالبی را که گردآوری کزده اند به دفتر مجله بفرستند. این درخواست با استقبال مردم رو به رو گردید و مجله موفق شد که مقداری از ترانه ها و افسانه ها و دو بیتی ها و متل ها را که از خراسان و گیلان و فارس و سایر استان های ایران رسیده بود، منتشر نماید.

پس از آن، جنبش و کوششی در این زمینه آغاز گردید و کسانی پیدا شدند که به فکر تحقیق و بررسی این چشمه ی پر برکت هنر و زیبایی افتادند و هر یک از آنان مقداری از متلک ها، دو بیتی ها، متل ها، ترانه ها و افسانه های فارسی را گردآوری کردند و نمونه های بسیاری از انواع ادبیات عامه در مجلات انتشار یافت.

کسانی نیز به ترجمه ی قصه ها و افسانه های ملل دیگر پرداختند که البته از نظر مطالعه و مقایسه با قصه ها و افسانه های ایرانی بس سودمند بودند. بعدها نیز سازمان هنرهای زیبای کشور اداره ای به نام "فرهنگ عامه" بنیاد نهاد و بررسی جامعه ی ایران را از نظر مردم شناسی و توده شناسی (فولکلور) به آن اداره واگذار نمود.

 

 

بخش نخست :

 

ضرب المثل های فارسی

 

ضرب المثل ها در میان مردم و از زندگانی مردم پدید می آید و با مردم پیوند ناگسستنی دارد. این جملات کوتاه زاییده ی اندیشه و دانش مردم ساده و میراثی از غنای معنوی نسل های گذشته است که دست به دست و زبان به زبان به آیندگان می رسد و آنان را با آمال و آرزوها، با غم و شادی، با عشق و نفرت، با ایمان و صداقت و با اوهام و خرافات پدران خود آشنا می سازد.

زبان شیرین پارسی در نتیجه ی فکر موشکاف و باریک بین و طبع بذله گو و نکته سنج ایرانی، از لحاظ امثال و حکم از غنی ترین زبان های دنیاست. امثال و حکم از دیرباز در ادبیات منظوم و منثور ایران رخنه کرده و هیچ شاعر معروف ایرانی نیست که در سخنان خود مقداری از این ضرب المثل ها را به کار نبرده باشد. هم در ادبیات کلاسیک فارسی و هم در نیم زبان ها و لهجه های ایرانی ضرب المثل ها به فراوانی دیده می شود.

از سده ی دهم هجری به بعد، برخی از ضرب المثل ها در جُنگ ها و بیاض ها و مجموعه های شخصی و خصوصی ثبت و ضیط شده و حتا مقداری از آن ها را به عنوان شاهد مثال در فرهنگ های فارسی که از سده ی پنجم به بعد در ایران تالیف شده، می توان دید. اما گفتن این نکته ضروری است که شاعران و تذکره نویسان ایران، که پرورش یافتگان محیط ادبیات کلاسیک بودند، ادبیات عامه را حقیر و خشن می شمردند و بر آنان دشوار و ناگوار بود که این گونه آثار مربوط به زندگی روزمره ی مردم را به همان صورت اصلی که در دهان مردم بوده ضبط نمایند. این بود که مضمون های آن ها را با تصرفاتی به شعر عروضی درمی آوردند و بدین ترتیب اغلب، شیوه ی بیان و آهنگ زیبای آن ها از بین می رفت.

امثال و حکم فارسی نیز مانند دیگر بخش های فولکلور ایران از مدت ها پیش توجه دانشمندان غرب را به خود جلب کرده است :

در سال ١٢٠۳ش (١٨٢٤م) به کوشش  نشر  ویلسون  "مجموعه ی امثال و حکم زبان فارسی و هندی" در کلکته منتشر شد. این کتاب تالیف توماس روبک (T. Roebuck) و دکتر گونتر (Günter) اعضای "انجمن آسیایی" بود که پس از مرگ آنان به چاپ رسید. ولی نه ناشر و نه مولفان این کتاب از منابعی که برای تالیف این کتاب در دست داشته اند سخنی به میان نیاورده اند. می توان حدس زد که آنان از برخی مآخذ فارسی و عربی و هندی بهره مند بوده اند. ویلسون از منابع فارسی تنها مجموعه ی هندی "شاهد صادق" را نام می برد و که به احتمال زیاد پایه ی کار مولفان بر همین کتاب بوده است، زیرا همه ی امثال بخش نخست و بیش از نیمی از بخش دوم کتاب از این مجموعه نقل و اقتباس شده است.

کتاب روبک در دو فصل است. فصل نخست اختصاص به ضرب المثل های فارسی دارد و به نوبه ی خود به دو بخش جداگانه تقسیم می شود. بخش نخست شامل امثال و حکمی است که از "شاهد صادق" نقل شده و در بخش دوم ضرب المثل هایی آمده است که روبک و گونتر حود گردآوری کرده اند. فصل دوم کتاب نیز دارای مثل ها و تمثیل های زبان هندی است.

ویلسون در مقدمه ی کتاب خاطر نشان نموده که هنوز امثال فارسی به قدر کافی مورد مطالعه و تحقیق قرار نگرفته است. با این همه، این مجموعه یگانه اثر کمابیش جامعی است که درباره ی ضرب المثل های فارسی به زبان بیگانه نوشته شده است. مبنای کار مولفان بر ترجمه ی امثال به زبان انگلیسی و مقایسه ی آن ها با نظایر انگلیسی شان بوده است. شرح و تفسیری نیز که بر امثال نوشته شده مفهوم دقیق آن ها را در تمام موارد به خوبی ادا نمی کند و حتا گاهی معانی آن ها را تحریف می کند و این عیب به ویژه در آن بخش که از کتاب "شاهد صادق" نقل شده محسوس تر است. (خالق حسینویچ کوراوغلی، امثال و حکم فارسی، مسکو، ١٩٦١)

در سال ١٢٩٢ش (١٩١۳م) "مجموعه ی ضرب المثل های فارسی" به زبان روسی در مسکو منتشر شد. این مجموعه را ایران شناس معروف م. ع. غفارف گرد آورده و مقدمه و ترجمه و تعلیقات آن را و. آ. گاردلوفسکی تهیه کرده بود. در این رساله ی مختصر، پانصد مثل ایرانی گرد آمده و مهم ترین قسمت آن همان مقدمه ی کتاب به قلم گاردلوفسکی است.

گاردلوفسکی ضرب المثل های ایرانی را جزو آثار اصیل ادبیات ملی می شمارد و لزوم تفکیک ضرب المثل ها را از کلمات قصار ادبی خاطر نشان می کند. او مولفان مجموعه ی انگلیسی، یعنی روبک و گونتر را مورد انتقاد قرار می دهد که "در آن مجموعه اشعار و امثال را از کتب ادبی آورده اند، نه از زبان زنده ی مردم". وی همچنین به مساله ی تاثیر متقابل ادبیات و فولکلور می پردازد و نقش موثر فولکلور را در توسعه و پیشرفت ادبیات بدیعی به درستی ارزیابی می کند و اضافه می کندکه "در میان مثل هایی هم که میرزا عبدالله غفارف جمع آوری کرده اشعاری از شاعران ایرانی، مثلن ابیاتی از گلستان سعدی یافت می شود. اما این نشان می دهد که سعدی صفات مشخص و کلی حکمت ملی و معیشتی ایرانیان را بر گرفته و جامه ی شعر پوشانده و این حکمت ملی در جامه ی نو ادبی بار دیگر به مردم بازگشته و جزو نفایس گنجینه ی ادبیات ملی گردیده است".

مجموعه ی غفارف عاری از نقص و عیب نیست. در این کتاب هم امثال و کلمات قصار از هم تفکیک نشده است. به عنوان مثال بیت معروف جلال الدین رومی "ذره ذره کاندرین ارض و سماست / جنس خود را همچو کاه و کهرباست" که حاکی از عقیده ی شاعر به وحدت وجود است و بنابراین هیچ ربطی به امثال ندارد، جزو امثال ضیط گردیده است. برخی از امثال نیز درست و دقیق ترجمه نشده و مفهوم اصلی مثل از میان رفته است. با وجود این ها،مجموعه ی غفارف یکی از به ترین مجموعه های امثال فارسی است که در زبان روسی فراهم آمده است.

آکادمی علوم شوروی نیز کتابی به نام "امثال و حکم فارسی" انتشار داده است گه مولفان آن تنها ضرب المثل هایی را که زبانزد مردم ایران است به صورت اصلی خود با ترجمه و تفسیر آن ها به زبان روسی ضیط کرده و از امثال و حکم آن چه که منشا کتبی دارد کم تر نقل کرده است. این مجموعه دارای ١٠٦١ مثل، ٨٤ تمثیل و ٤٩٤ کلمه ی اصطلاحی است.

اما در ایران از عهد مشروطیت که در آن، ادبیات به خدمت مردم در آمد، نویسندگان و دانشمندان مجال یافتند که به ادبیات عامه نزدیک تر شوند و از این منبع استفاده کنند و کسانی بر آن شدند تا امثال و حکم ایرانی را گردآوری کنند. این کار در ایران سابقه ی تاریخی و طریقه و اصول مدونی نداشت و گردآورندگان امثال بایستی کار خود را از همان گام نخست آغاز نموده و دانش نوی را به وجود آورند.

 

* دهخدا و امثال و حکم او

در سال ١۳١٠ش کتاب قطور چهار جلدی دهخدا به نام امثال و حکم در تهران منتشر شد. این مجموعه دارای نزدیک به ۵٠هزار امثال و حکم و کلمات قصار و ابیات متفرقه است. مطالب به ترتیب الفبا تنظبم یافته و ضرب المثل ها شرح و تفسیر شده است.

بخش بزرگ تر کتاب (٩۷ درصد آن) عبارت از ضرب المثل های مکتوب ادیبانه، کلمات قصار و اشعاری از قدمای شاعران ایران یا شاعران فارسی زبان و تنها ۳ درصد آن ضرب المثل های عامیانه است.

منابعی که در تنظیم کتاب مورد استفاده ی مولف بوده از جمله عبارت اند از:

١- مجموعه ی "امثال میدانی" که در سده ی پنجم هجری به زبان عربی تالیف شده است. دهخدا از این کتاب نزدیک به هزار ضرب المثل عربی بر گرفته و به مجموعه ی خود وارد کرده است.

٢- "مجموعه ی مختصر امثال" چاپ هندوستان که یک صد ضرب المثل از آن اقتباس کرده است.

۳- "جامع التمثیل" که در هند و در سده ی ١١هجری چاپ شده و دهخدا نزدیک به سیصد مثل از آن در کتاب خود آورده است.

٤- "شاهد صادق" که یک مجموعه ی هندی است و دهخدا توجه ویژه ای به آن نداشته و به نقل از چند مثال از آن بسنده کرده است.

دهخدا به پیروی از رسم و شیوه ی شاعران و نویسندگان قدیم ایران ضرب المثل ها را نه به صورتی که در زبان مردم بوده، بلکه به صورتی که در کتاب ها و دیوان ها آمده نقل کرده است. چنان که گویی اصلن در صدد گردآوری فولکلور نبوده، بلکه قصد داشته که شعرها و کلمات اخلاقی و پندآموز را در یک جا گرد آورد. از این رو است که ضرب المثل ها در کتاب او مقام دوم را گرفته و اغلب تنها به عنوان مرادف امثال و حکم ادبی ذکر گردیده است.

می دانیم که شاعران ایران همیشه از ادبیات ملی استفاده کرده و مثل هایی را که در زبان مردم بوده است در قالب نظم ریخته اند. اغلب این مثل ها در طی زمان مبدل به کلمات قصار شده است. این کلمات قصار و امثال بعدها از ادبیات به خود مردم باز گشته است. شاید دلیل این امر آن باشد که خواص مردم ایران ادبیات شفاهی عامیانه را حقیر و ناپسند شمرده و وقعی به آن ها نمی نهادند. لیکن هنگامی که شاعری آن را به نظم در می آورد و شکل زیبای ادبی به آن می داد، همه ی ایرانیان آن را با میل و رغبت می خواندند و به حافظه می سپردند و گاه و بی گاه چاشنی کلام خود می ساختند.

چون آن که گفتیم دهخدا در تالیف خود بیش از هزار عبارت عربی آورده است که بیش تر آیات قرآن و احادیث نبوی و کلمات منسوب به امامان شیعه و امثال و نظایر آن ها است. مولف مفهوم ضرب المثل را با مفهوم کلمات کوتاه حکیمانه و اخلاقی در هم ریخته است.

جای تردید نیست که محاورات عامیانه و سخنان مکتوب ادبی تاثیر متقابل در یکدیگر دارند. بسیاری از بیت ها و مصراع های فردوسی و سعدی و نظامی و دیگران جزو گفتار مردم شده و برخی از آن ها به صورت مثل در آمده است. برعکس، برخی از شاعران هم ضرب المثل های عامیانه را با استادی و مهارت خاصی به نظم در آورده اند.

دهخدا چهل و پنح هزار بیت از شاعران کلاسیک ( از جمله پنج هزار بیت از فردوسی، چهار هزار بیت از سعدی، دو هزار و پانصد بیت از نظامی، دو هزار و پانصد بیت از اسدی طوسی، دو هزار و پانصد بیت از جلال الدین رومی) در کتاب خود آورده است. بیش تر این بیت ها شکل های گوناگون یک ضرب المثل است که هر شاعری به سلیقه ی خود و با بیانی خاص به نظم در آورده است. تعمیم مفهوم ضرب المثل تا بدین میزان هرگز جایز نیست و تنها عباراتی را که مال خاص و بی تردید مردم بوده (خواه فولکلوری و خواه ادبی) می توان در زمره ی ضرب المثل ها به شمار آورد. با دقت و بررسی در این مجموعه به خوبی آشکار می گردد که دهخدا امثال و حکم، آیات و اخبار و کلمات قصار بزرگان را بدون توجه به این که آیا در میان مردم رایج و متداول اند یا نه گردآوردی و در کنار هم قرار داده است.

دهخدا که در عهد انقلاب مشروطه از پیشوایان پر شور و سرسخت سادگی کلام بود، در آثار بعدی خود تا حد زیادی به این اصل پشت کرده است و به جای آن که عبارت ها و اصطلاحات نامفهوم ادبیات کلاسیک ایران را برای فارسی زبانان معاصر روشن کند، در مجموعه ی خود به توضیح کلماتی پرداخته که برای مردم فارسی زبان از هر طبقه و صنفی قابل فهم اند. و تازه این توضیحات به زبان نویسندگان قدیم نوشته شده، نه به زبان رایج مردم، و مهم تر از همه آن که مولف تعداد زیادی عبارات منشیانه از نثر نویسندگان سده های نخستین اسلامی یا از کتاب های تاریخ در این کتاب نقل کرده که هیچ گونه ارتباطی با ضرب المثل ها ندارند، مانند این عبارت از تاریخ ابوالفضل بیهقی که "دولت و ملت دو برادرند که با هم بروند و از همدیگر جدا نباشند". ( امثال و حکم، ج ٢، برگ ٨٤).

مولف در این کتاب عبارت هایی را به عنوان ضرب المثل آورده که نه تنها ضرب المثل نیستند، بلکه عامه ی مردم از آن ها بی خبراند و ممکن است بازگفتن آن ها در میان مردمی که همه ایرانی اند و در زیر پرچم دولت ایران زندگی می کنند، تحم تفرقه و نفاق بپاشد. به عنوان مثال در عبارت " اُترُکِ التروکَ وَ لَوکانَ اَبوکُ " برخی از تیره های ایرانی بر برخی دیگر برتری داده شده است و عجب آن که مولف درباره ی این عبارت که یادگار شوم دوران نادانی و بی خبری است، دو برگ شرح و بسط داده و برای اثبات برتری فارس بر ترک، مثال ها و شواهدی از گذشتگان آن دو و از زبان های دیگر می آورد و در پایان مطلب نیز به نام عذرخواهی (در حقیقت عذر بد تر از گناه) می افزاید که من از ترک ها سخن می گویم و منظورم آذربایجانی ها، ترک های قفقازی نیستند. آن ها از نژاد عالی آریایی هستند، ولی سلجوقیان آنان را ترک زبان کرده اند ( امثال و حکم، ج ١، برگ ٨١)

 ایراد دیگر اثر دهحدا ابهام مطالب، کثرت مدارک و مآخذ و فراوانی شعرهایی است که گاهی هیچ گونه ارتباطی با خود مثل ها ندارند. وی مانند همه ی کسانی که در ایران یا در خارج از ایران تا آن زمان درباره ی فولکلور ایران مطالبی نوشته اند، ضرب المثل ها را گروه بندی نکرده و مثل های عامیانه و کتابی را از هم جدا ننموده است. وی همچنین مثل ها را به اندازه ی کافی و یا اصلن شرح و تفسیر نکرده و ضرب المثل های عربی را به فارسی ترجمه نکرده است.

اما با همه ی این ایرادات و ضعف ها، امثال و حکم دهخدا، به دلیل غنای مطالب و کثرت موادی که در آن گرد آمده است، نخستین اثر ارزنده در موضوع فولکلور، به ویژه در بخش ضرب المثل های فارسی است. مولف دانشمند برای جمع آوری این اطلاعات میراث عظیم ادبی ملت ما را با دقت مطالعه کرده و آن چه را که کمابیش رابطه ای با امثال و خکم ایرانی داشته یا به عنوان مثل ورد ربان مردم بوده، در این اثر نفیس گرد آورده است.

 

* امیر قلی امینی، فرهنگ عوام

پس از دهخدا باید از آثار ارزنده ی فولکلوریست معروف ایران، امیر قلی امینی مدیر روزنامه ی اصفهان نام برد. امینی مولف دو مجموعه از مثل های فارسی است. نخستین مجموعه به نام "هزار و یک سخن" در سال ١٢٩٩ش در چاپخانه ی کاویانی برلین چاپ شد و آن رساله ی کوچکی بود از ضرب المثل ها بدون شرح و تفسیر که نه جامع بود و نه کامل. با این همه با حسن استقبال رو به رو شد و ارباب انتقاد آن را کلیدی دانستند که مولف به دست دیگر نویسندگان و پژوهندگان داده تا این در را بگشایند و به تعقیب و تکمیل خدمت او بپردازند. این حسن استقبال مولف را به این اندیشه انداخت که کار خود را دنبال کند و تمامی امثال زبان پارسی و به ویژه مثل هایی را که بیش تر در میان توده ی مردم اصفهان رایج است با داستان هایی که زاییده ی امثال و یا امثال زاییده ی آن داستان ها است، گردآوری و به صورت کتابی منتشر کند.

در سال ١۳٢٤ش اثر مهم و اساسی او با نام " داستان های امثال" در اصفهان منتشر گردید. وی برای تنظیم این مجموعه نخست به کتاب هایی که مولفان ایرانی پیش از او در این زمینه نوشته بودند مراجعه کرد و چون جز چند کتاب "جامع التمثیل" و "نفایس الفنون" مآخذ دیگری به دست نیاورد، به گفته ی خود، به "به ترین مخزن و دفتر" یعنی حافظه ی افراد مختلف مراجعه کرد و هجده سال از حضور پیشه وران و نوکرها و درشکه چی ها و شوفرها و در دهات از معاشرت کشاورزان استفاده کرد و مواد و اطلاعات لازم را که از زبان آنان شنیده بود گردآوری نمود. امینی در سال ١۳١۷ش کتاب خود را در دو جلد برای چاپ به وزارت فرهنگ ایران تسلیم کرد. اما این کتاب هفت سال بر روی میزهای وزارت خانه خاک خورد تا سرانجام خود مولف با رنج و زحمت زیاد جلد نخست آن را در دو نوبت (در سال های ١۳٢٤ و ١۳۳۳) به چاپ رسانید.

امینی در میان دانشمندان ایران نخستین کسی بود که در تنظیم فولکلورها اصول "مراجعه به خود مردم" را به کار بست. پیداست که در کشوری مانند ایران میادرات به این کار با رنج بسیار و کوشش فراوان همراه است و تنها کسانی می توانند بر این دشواری ها فایق آیند که عشق و علاقه فراوانی به ملت و فرهنگ و ادب ملی خود داشته باشند. مولف خود درباره ی کار خویش می گوید:

"پیمودن این راه کار آسانی نبود. دقت و علاقه ی بسیار و صبر و حوصله ی زیادی می خواست. بیش تر از آن رو که بایستی اغلب اوقات هم صحبت و هم نشین عوام و افراد بی سواد بوده و بنا بر گفته ی خودشان با آن ها دل داده و قلوه بگیرم تا بتوانم از معلومات نفیس و پر فایده ی ایشان استفاده کنم . . . از هر یک صد نفر به کرات اتفاق می افتاد که پاسخ نود و نه نفر آن ها منفی بود و صدی پنجاه نفرشان در موقع پرسش من بیش از چند مثل ساده و پیش پا افتاده در نظر نداشتند . . . هجده سال طول کشید تا توانستم قریب سه هزار مثل جمع آوری و بالغ بر سیصد مثل داستان دار را از اوراق کتاب و از صفحات دفتر خاطرات افراد توده به زحمت بیرون کشیده و بر روی برگ های دفترهای متعدد یادداشت های خود نقل کنم". (فزهنگ عوام، سرآغاز)

متاسفانه، چون آن که گفته شد، امینی موفق نشد تمام آن چه را که از مثل های مردم شهر نشین و ده نشین و اقوام ایرانی کرد و لر و بختیاری گرد آورده بود در اختیار خوانندگان خود بگذارد.

در سال ١۳۳۳ش کتاب امینی در اصفهان تجدید چاپ شد. در این چاپ ۳٦٠ داستان با ضرب المثل های آن ها گرد آمده است. مولف در آغاز کتاب فهرست مثل ها و هفت مثل بختیاری را با داستان های آن ها با الفبای لاتین می آورد و توضیح می دهد که حتا با الفبای صوتی هم نمی توان خصوصیات لهجه ی بختیاری را ادا نمود.

از همان نظر نخست پیداست که مولف کوشیده است مثل ها و داستان های آن ها را به همان صورتی که از دهان مردم شنیده می شود بی کم و کاست یادداشت نماید، به طوری که در میان مطالب بسیار سودمند، برخی ضرب المثل های رکیک و مستهجن را نیز در مجموعه ی خود وارد کرده است.

همه ی داستان هایی که امینی به نام منشا ضرب المثل ها در کتاب خود آورده جنبه ی ملی و فولکلوری ندارد، بلکه بیش تر آن ها از کتاب ها اقتباس شده است. به عنوان مثال داستان "عقاب" را که ضرب المثل "از ماست که بر ماست" نتیجه ی اخلاقی آن است، در جزو شعرهای منسوب به حکیم ناصر خسرو و داستانی را که مبنای ضرب المثل "اگر سبیلت را چرب می کردی گربه می برد" است، در مثنوی مولانا جلال الدین رومی می یابیم. از این گونه نمونه ها در کتاب امینی کم نیست.

در سال ١۳۳۳ش پیتر ایوری (Peter Avery) استاد زبان فارسی دانشگاه کمبریج انگلستان که در آن هنگام در دانشکده ی ادبیات تهران مشغول تکمیل اطلاعات خود در زبان فارسی بود، به مولف توصیه کرد که اصطلاحات عامیانه را نیز به مجموعه ی امثال خود بیافزاید، و او دست به این کار زد و در این کار از "فرهنگ نظام" تالیف داعی الاسلام و از کمک دوستان استفاده ی فراوان برد و نیز تفسیرهایی را که خود از امثال کرده بود با تفسیر کتاب "امثال و حکم" دهخدا تطبیق کرد و در نتیجه کتابی به نام "فرهنگ عوام" یا "تفسیر امثال و اصطلاحات زبان پارسی" پدید آورد که به اعتقاد مولف "جامع ترین کتابی است که می توان به پیشگاه ادب دوستان تقدیم کرد".

به گفته ی مولف، مزیت این کتاب بر محموعه ی "امثال و حکم" دهخدا در آن است که : " اثر ایشان (یعنی دهخدا) در چهار جلد بزرگ، شامل هزاران بیت شعر و امثال عربی است، در صورتی که اثر ناچیز من بدون این حشو و زواید صرفن حاوی امثال و اصطلاخات زبان پارسی است و علاوه بر این، از نظر این که بیگانگانی که قصد آموختن زبان شیرین پارسی را دارند بتوانند به راحتی به معانی و مورد استعمال امثال و اصطلاحات این کتاب به طور دقیق پی ببرند. برای اکثر آن ها مثالی  که اغلب نزدیک به زبان ساده و بی پیرایه ی عوام است، آوردم و یقین دارم که این عمل خود مزیت دیگری برای این کتاب به شمار می رود" ( فرهنگ عوام، سرآغاز)

مولف با اعتراف به این که کتاب او حاوی کلیه ی امثال و اصطلاحات متداول بین تمام فارسی زبانان نیست، ادعا می کند که نود و نه درصد امثال و اصطلاحات متداول در شهر اصفهان و نود در صد امثال و اصطلاحات متداول و مشترک در بین سایر شهرستان های فارسی زبان را در این کتاب جمع کرده است.

 

* احمد اخگر، امثال منظوم

در سال ١٩ / ١۳١٨ش کتابی به نام "امثال منظوم" تالیف سرهنگ احمد اجگر لاریجانی در دو جلد از چاپ بیرون آمد. در این مجموعه نزدیک به پنج هزار امثال و حکم گرد آمده است. شیوه ی نگارش کتاب این گونه است که نخست سه چهار مثل تقریبن به همان صورتی که در میان عامه رایج است گفته و سپس مضمون همان ضرب المثل ها در یک دو بیتی گنجانیده شده است. بدین صورت:

مشتری زرنگ با فروشنده چانه می زند. شاخ و شانه زدن، سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است.

با فروشنده مشتری زرنگ / چانه زد، لیک شاخ و شانه نزد

هر که سنگ یزرگ را برداشت / واضخست این که بر نشانه نزد

خردمند آتش را از خود براند. آتش از خود آتش جهاند. آتش اگر رخنه کند می سوزاند. آتش دوست و دشمن نداند.

عاقل از خویش براند آتش / کاتش از خویش جهاند آتش

آتش ار رحنه کند سوزاند / دشمن و دوست نداند آتش

کتاب اخگر با همه ی استادی و هنرمندی که مولف در نظم آن به کار برده است از نظر اصول ضبط فولکلورها ارزش زیادی ندارد، زیرا این گونه هنرنمایی ها توجه خواننده را از خود ضرب المثل و از زیبایی ساده و طبیعی آن منحرف می کند.

 

* سلیمان حییم، امثال فارسی – انگلیسی

در سال ١۳۳٤ش مجموعه ای به نام امثال فارسی – انگلیسی به همت سلیمان حییم، مولف فرهنگ های فارسی – انگلیسی و انگلیسی – فارسی منتشر شد. این کتاب از دو بخش تشکیل شده است:

بخش نخست امثال و تعبیرات و اصطلاحات مثلی است. در مقدمه ای که مولف به فارسی و انگلیسی نوشته از مقام و معنی امثال و حکم در ادبیات ملی سخن گفته و غرض از تالیف کتاب را بیان نموده است. این بخش نزدیک به چهار هزار مثل و تمثیل را در بر دارد که مولف در نتیجه ی بیست و پنج سال زحمت و کوشش در تالیف "کتاب لغت" آن ها را گردآوری نموده است و همان گونه که خود در همان مقدمه اظهار می کند، بیش تر این ضرب المثل ها را از زبان مردم ساده و عادی برگرفته است. در این بخش همچنین کلمات پندآموز زیادی از ادبیات کلاسیک ایران با اشاره به مآخذ آن ها ضیط شده است.

بخش دوم کتاب شامل بیش از سه هزار و پانصد اصطلاح و تکیه کلام و کلمات قصار و حتا افعال مرکب است. در این بخش امثال و حکم فولکلوری از امثال سایره تفکیک شده و گونه های گوناگون امثال نیز ذکر گردیده است.

هر چند این بخش از کتاب اصطلاحات و عبارات مصطلحه نام دارد، مثل ها و تمثیل ها و امثال سایره ی زیادی از تالیفات سعدی و حافظ و شاعران دیگر در آن راه یافته و همان گونه که ذکر کردیم، در این بخش، افعال مرکب هم گنجانیده شده است، در صورتی که وجود آن ها در این مجموعه محلی ندارد، زیرا آن ها را نه جزو اصطلاحات می توان به شمار آورد و نه جزو عبارات اصطلاحی ( مقدمه ی کتاب مثل ها و تمثیل های فارسی، تالیف خالق کوراوغلی، چاپ مسکو، ١٩٦١).

ایراد دیگری که به این کتاب می توان گرفت، این است که مولف در ترجمه ی امثال و به ویژه در مواردی که به جای ترجمه ی عینی معادل و مترادف آن ها از زبان انگلیسی نقل شده، اصالت آن ها را حفظ نکرده است.

 

 

 

بخش دوم:

 

قصه ها و افسانه های فارسی

 

افسانه خواندن و افسانه شنیدن یکی از نیازمندی های روح آدمی است. نیروی تخیل و تصور مردم و باورهای عامیانه افسانه هایی می سازد و گویندگان و نویسندگان و خیال پرستان آن ها را قالب ریزی می کنند. حتا در کتاب های آسمانی هم قصه ها و افسانه هایی برای ارشاد و تنبیه مردم نقل شده است.

افسانه ها در ادبیات منثور و منظوم ایران جایگاه بلندی دارند. فردوسی بزرگ، آفریننده ی حماسه ی ملی ایران و نظامی گنجوی و گویندگان دیگر پارسی از شاهان و شهریاران و پهلوانان و از کارهای شگرف آنان افسانه ها آورده اند. نثرنویسان نیز، چه به صورت کتاب مستقل و چه در ضمن کتاب های پند و اخلاق، افسانه های فراوانی از خود به یادگار گذاشته اند. اما علاوه بر این افسانه های نوشته شده، قصه ها و افسانه های زیبای بسیاری، چون گنجینه های گران بها، در سینه ی مردم ایران، از روستاییان و کوه نشینان و پیرزنان مدفون است که چون آن که پیش از این گفتیم، تا روزگاران اخیر جزو ادبیات شمرده نمی شده و تنها با پیشرفت ادبیات نو و آغاز پژوهش و مطالعه در انواع ادبیات، میل و علاقه به گردآوری و نشر آن ها در میان مردم پدید آمده است.

 

* حسین کوهی کرمانی

از نخستین کسانی که در این رشته به کوشش برخاستند، حسین کوهی کرمانی بود. وی چهارده افسانه از افسانه های شیرین و دلپسند روستایی را که ده نشینان و شبانان حدود کرمان و کاشان و اصفهان شنیده و در مجموعه ای گردآورده بود، در اسفندماه سال ١۳١٤ش چاپ کرد.

کوهی از کودکی عشق و علاقه ی بسیاری به ادبیات و افسانه های روستایی داشت و آن ها را از هر کس که می شنید، لفظ به لفظ در جُنگی یادداشت می کرد، تا آن که در سال ١۳١۳ش علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ، او را از سر کلاس درس برداشت و برای گردآوری ادبیات ملی و روستایی روانه ی کوه و بیابان و در و دشت نمود. او در تابستان آن سال به کاشان و نطنز و ابیانه و اصفهان و اطراف اصفهان سفر کرد و مقدار زیادی دو بیتی و افسانه و اتل متل و غیره را گردآوری کرد. نتیجه ی این سفر، همان کتاب "چهارده افسانه از افسانه های روستایی ایران" بود که در سال ١۳١٤ش در تهران انتشار یافت.

مولف درباره ی تالیف این کتاب نفیس و بی سابقه و از دشواری های کار آن زمان در مقدمه ی چاپ دیگر کتاب در سال ١۳۳۳ش (که این بار پانزده افسانه داشت) اطلاعات جالبی به دست می دهد:

" همه می دانند که قصه ها همیشه در اطراف شاه و وزیر و شاه زاده و شاه زاده خانم دور می زند، یعنی پهلوان افسانه ها شاه و وزیر هستند. البته کسانی که با مطبوعات سر و کار دارند، می دانند که در آن زمان چه گونه مطبوعات سانسور می شدند، حتا کتاب های ادبی معروف امثال سعدی و حافظ و مثنوی . . .

کتاب "چهارده افسانه" را آقای حکمت دستور دادند، اداره ی انتشارات وزارت فرهنگ قرار چاپ چهارده افسانه را با نویسنده بستند، من هم سفارش چاپ کتاب را دادم به چاپ خانه ی مجلس و مشغول کار شدم.

وقتی کتاب در شرف اتمام بود، بکمرتبه در اداره ی انتشارات وزارت فرهنگ از طرف سانسور شهربانی کودتا شد. اول کتاب توقیف شد، پس از آن نویسنده و رییس اداره ی انتشارات تحت تعقیب درآمدیم. . . حالا گناه ما چه بود؟ گناه ما اول برای این قصه ها بود که تمامش اسم شاه و وزیر است و این توهین به مقام سلطنت است، و این قصه ی "پسر صیاد" که توهین مسلم به عظمت شاهنشاهی ایران تلقی شد. در هر حال کتاب توقیف شد. چهل و چند روز هم من نویسنده توقیف شدم. پس از آن که معلوم شد که ما مقصودی نداشتیم، آزاد شدیم. نشستیم گرد یکدیگر راه حلی پیدا کنیم. قرار بر این شد اولا قصه ی "پسر صیاد" اصلن چاپ نشود، دوم  این که درباره ی شاه و وزیر به جای شاه "خواجه ملک التجار" بگذاریم و به جای وزیرش هم "میرزای ملک التجار" باشد. در بعضی قصه ها هم، به طوری که به کسی برنخورد، به جای پادشاه "حاکم" هم می توان گذارد و به جای وزیر "رییس دفتر". خلاصه با این افتضاح ما چهارده افسانه را چاپ کردیم . . . ".

این کتاب با این که آن را مسخ کرده و کاملن از لطف و زیبایی اول انداخته بودند، باز خیلی سر و صدا راه انداخت و در خارج از کشور پروفسور کریستن سن آن را به زبان آلمانی و پروفسور هانری ماسه به فرانسه ترجمه کردند.

مولف پس از بیست سال، آن قصه ها و افسانه ها را همان گونه که گردآوری شده بود، بی تغییر و تحریف، با یک قصه ی اضافی و با تصاویری از نقاشی های زیبا به مناسبت هر قصه، در مهر ماه سال ١۳۳۳ش، این بار با نام "پانزده افسانه ی روستایی" چاپ کرد. (این افسانه ها عبارتند از: پسر صیاد، قصه ی حضرت موسا و مرد آب کش، درویش جادوگر، قصه ی دختر تاجر و ملا، کچل گاوچران و دختر کدخدا، سه نفر آخوند مکتب دار، قصه ی شاه زاده اسماعیل و عرب زنگی، نجما و دختر پادشاه، مغل دختر، کمالا و شفانون، قلعه ی وشا (وشاق)، قصه ی رمال باشی دروغی، قصه ی پسر تاجر، قصه ی تاجر و قاضی و بهلول، قصه ی دختر خیاط و پسر پادشاه).

 

* صادق هدایت

صادق هدایت از مدت ها پیش به گردآوری آثار فرهنگ عوام برخاسته و در سال های ١۳١٠ش و ١۳١٢ش کتاب های "اوسانه" و "نیرنگستان" را منتشز کرده بود. وی در شماره ی آیان ماه سال ١۳١٨ش مجله ی "موسیقی" که وی سال ها از همکاران دایمی آن بود، شرح کوتاهی به عنوان "متل های فارسی" به چاپ رسانید و در پایان آن، دو قصه ی "آقا موشه" و "شنگول منگول" را به عنوان نمونه آورد. و سپس، در شماره ی دوم سال دوم همان مجله، با عنوان "افسانه برای خردسالان" و در شماره ی ششم و هفتم سال سوم آن، با عنوان "متل های عامیانه" دو قصه ی دیگر "لچک کوچولوی قرمز" و "سنگ صبور" را چاپ کرد.

به ابتکار هدایت، مجله ی موسیقی، از مردم درخواست کرد افسانه هایی را که یادداشت کرده اند برای مجله بفرستند، و هدایت نسخه های متعددی را که از سراسر کشور می رسید، به دقت بررسی می کرد و با هم می سنجید و برای نقل در رادیو آماده می ساخت و بعضی از این افسانه ها را مجله با ذکر نام و شهرت تهیه کنندگان و توضیحات هدایت در شماره های خود به چاپ می رساند.

 

* فضل الله صبحی

روز چهارشنبه چهارم اردیبهشت ماه سال ١۳١٩ش، ساعت شش بعد از ظهر، دستگاه پخش صدای تهران (رادیو ایران) گشایش یافت و روز جمعه ششم اردیبهشت ماه، صبحی مهتدی، "پدر بچه ها"، نخستین سلام خود را خطاب به فرزندان خویش فرستاد و نخستین قصه اش را به نام "عمو ماندگار" از رادیو ایراد کرد.

فضل الله صبحی مهتدی در شهر کاشان به دنیا آمد. در هفت سالگی زیر دست زن پدر افتاد و در یازده سالگی مادر خود  را از دست داد. در شش سالگی نزد پدر "ایقان" می خواند و روزها نزد زنی خواندن و نوشتن یاد می گرفت. سپس در آموزشگاه "تربیت" بهاییان به تحصیل پرداخت و در بیرون از آموزشگاه نزد بزرگان بهایی رازهای کیش تازه را فرا گرفت.

سال ها بعد خود در این آموزشگاه معلم شد و سال ها نیز آموزگاری مدرسه ی "سادات" و سپس "مدرسه ی امریکایی" را  در تهران بر عهده داشت. در سال ١۳١٢ش کارمند فرهنگ شد و در هنرستان عالی موسیقی به آموزش زبان و ادب فارسی پرداخت و در سال ١۳١٦ش به دانشکده ی حقوق منتقل و در آن جا مشغول به تدریس شد، ولی بیش از یک سال در آن جا نماند و به هنرستان موسیقی بازگشت.

وی همان گونه که گفتیم، از نخستین جمعه ی اردیبهشت ماه ١۳١٩ش گفتارهای خود را در رادیو آغاز کرد و از آن پس هر زوز جمعه و برخی شب ها برای بچه ها داستان سرایی و قصه خوانی می کرد.، ولی در سال ١۳٢٤ش که صدرالاشراف نخست وزیر بود، اداره ی کل رادیو برنامه ی "صبحی و بچه ها" را حذف و صبحی و چند نفر از دوستان او را از کار برکنار کرد. وی در سال ١۳۳٨ش به سرطان مبتلا شد و یک بار نیز برای درمان به لندن رفت، اما بی نتیجه بازگشت و در بامداد روز پنجشنبه ١۷ آبان ماه ١۳٤١ش در بیمارستان تاج پهلوی، لب از گفتن فرو بست و در مقبره ی ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

صبحی در ضمن قصه سرایی از رادیو، به این فکر افتاد که قصه های فارسی را گردآوری نماید. از این رو از طریق رادیو از همه ی مردم تهران و شهرستان ها خواهش کرد قصه هایی را که سینه به سینه به آن ها رسیده است، به روی کاغذ آورده و برایش بفرستند. مردم این دعوت را اجابت کردند و در نتیجه، مقدار زیادی از افسانه های کهن و نو گردآوری شد و او آن قصه ها را که هر یک از شهرستانی فزستاده شده بود، به دقت مطالعه و از میان آن ها آن چه را قدیمی تر و اصیل تر تشخیص داد، انتخاب کرد و در بهمن ماه سال ١۳٢۳ش مقداری از آن افسانه های ملی را که "پایه ی متین و بی نظیری برای زبان و ادبیات فارسی است" در تهران به چاپ رساند و دو سال بعد، در آخر سال ١۳٢۵ش، جلد دوم این مجموعه را انتشار داد (به اعتراف خود مولف، در گردآوری این افسانه ها دکتر شهید نورایی و صادق هدایت کمک های شایان کردند و طبق توضیحاتی که حسن قائمیان در مهر ماه ١۳۳۳ش در "خر چسونه" و در تیرماه ١۳۵٤ش در "شیادی های ادبی و آثار صادق هدایت" داده، مجموعه هایی که قصه خوان رادیو به نام خود چاپ کرده، همه حاصل زحمات و راهنمایی های صادق هدایت بوده است).

وقتی که جلد نخست "افسانه ها" منتشر شد، تقریبن همه ی روزنامه ها و مجلات ایران از آن سخن گفتند. رادیو لندن در برنامه ی فارسی خود، آن را مورد بحث قرار داد و از مسکو، کتاب خانه ی معروف لنین، نامه ی تشویق آمیزی به مولف نوشت و چند جلد از افسانه ها و فولکلورهای تاجیک و قصه های آذربایجانی و آثار نفیس دیگری برای او فرستاد و به نقل خود صبحی " سنگی که استادان ساختمان به دور افکندند، آرایش ایوان شد". (گفته ی داود پیغمبر، مزامیر، برگ ١١٨)

جلد نخست "افسانه ها" دارای ١٦ افسانه (بدین قرار: گل خندان، نمدی، بُزی، راه و بی راه، خیر و شر، مرغ سعادت، سعد و سعید، گل زرد، نخدو، جستیک نخودی، نخودی و دیو، گوسفندی، رمال باشی، خاله قورباغه، خاله گردن دراز، سکینه آوردی) و جلد دوم آن شامل ١۷ افسانه است (بدین قرار: نمکی، ملی، نمکک، ملک خسرو، ماه پیشانی، کره دریایی، گاو پیشانی سفید، نارنج و ترنج، نارنج، شاه و وزیر، چل گیس، چل گره مو، کچلک، بوعلی، قاطر و آفتابه، سنگ صبور، مرد سه زنه).

سپس صبحی دو دفتر دیگر از کهنه ترین و اصیل ترین افسانه های نغز فارسی را که به قول خود "از سینه ها بیرون کشیده و بر کاغذ آورده بود" با روایات مختلف فراهم آورد و جلد نخست آن را در مهر ماه سال ١۳٢٨ش و جلد دوم را با مقدمه ای از یان ریپکا خاور شناس چک، در سال ١۳۳١ش چاپ کرد.

جلد نخست "افسانه های کهن" ٢٠ افسانه (بدین قرار: یکی بود یکی نبود، دویدم و دویدم، یز زنگوله پا، گرگ و هفت بزغاله، بلبل سرگشته، خاله سوسکه، کک به تنور، خروسک پریشان، کلاغ لج باز، غوزه، گنجشک، دم دوز، پیره زن، کدو قلقله زن، کدو، شیر شکر، روباه و لک لک، شیخ روباه، زور، گنجشک دنبک زن) و جلد دوم آن ١٨ افسانه داشت (بدین قرار: روباه پیر، پوپک، روباه سیاه پوش، شغال، روباه و خروس، سگ پیشنماز، کلاغ و روباه، لج باز، عروس و مادرشوهر، پیله ور، شاه زاده و مار، ملک ابراهیم، شغال بی دم، پیره زن و شغال، دیوانگان، عروس و مادر شوهر خل، دختر قاضی، گرگ خون خوار و روباه، افسون کار).

در نوروز سال ١۳۳٠ش نیز "افسانه ی دژ هوش ربا"، و در نوروز سال ١۳۳١ش "داستان های دیوان بلخ" با مقدمه ای از عباس اقبال و در اردیبهشت سال ١۳۳۳ش "افسانه های بوعلی سینا" انتشار یافت (با افسانه های: سرگذشت بوعلی، بوعلی و بیمار، حکایت عاشق، مالیخولیایی، گربه ی بیمار، بوعلی سینا، بوعلی، بوعلی و استاد، خواجه بوعلی، ای وای، دفتر جهان نما، استاد بوعلی).

کتاب "افسانه ی دژ  هوش ربا" که از داستان های باستانی ایران بود، جلب توجه زیاد کرد. دانشمندان جهان آن را پسندیدند و اتحادیه ی کتاب خانه های امریکا آن را جزو کتاب های با ارزشی که در کشورهای مختلف جهان برای کودکان نوشته شده است انتخاب کرد و در شهر بالتیمور و سپس در واشنگتن به معرض نمایش گذاشت. صبحی این افسانه را در میان قصه هایی که از گوشه و کنار کشور برایش فرستاده بودند یافت و با مطالعه ی آن دریافت که این داستان همان است که آن را جلال الدین محمد بلخی در دفتر ششم مثنوی آورده ولی به پایان نرسانده است.

 

* امیر قلی امینی

تازه ترین تالیف مهمی که در این رشته می شناسیم، کتابی است که امیر قلی امینی مدیر روزنامه ی "اصفهان" در سال ١۳۳٩ش چاپ کرده و سی افسانه از افسانه های محلی اصفهان را در آن گرد آورده است.

امینی ابتدا به گردآوری امثال و داستان های امثال پرداخت و چون کارهایش مورد تشویق و استقبال واقع شد، از همان هنگام به فکر گردآوری قصه ها و افسانه های محلی افتاد.

کتاب "سی افسانه" به گفته ی مولف، مجموعه ی کوچک و مختصری از افسانه های زیادی است که وی به زبان محلی اصفهان و بختیاری گردآوری کرده، ولی چون چاپ خانه های اصفهان مجهز به حروف اعراب دار نبوده اند، ناگزیر شده که افسانه های مزبور را که پیش از آن به زبان محلی مردم اصفهان نوشته شده بوده به لفظ قلم برگرداند تا چاپ آسان شود. با این همه، به جز دو سه داستان که با قلم ادبی به رشته ی تحریر کشیده شده و مولف اقرار دارد که اشتباهی بوده که بیست و پنج سال قبل، یعنی هنگام تالیف و تنظیم آن ها کرده، در سایر داستان ها تمامی ریزه کاری ها و اصطلاحات و تشبیهات و استعارات عامیانه را به صورت اصلی در خلال عبارات آورده و بیش تر اصطلاحاتی را که بیم آن می رفته برای خوانندگان سایر شهرستان ها نامفهوم باشد، در ذیل صفحات تفسیر و توضیح کرده و برای نمونه، سه داستان اول کتاب را تقریبن با همان لهجه و کلمات شکسته ی مردم اصفهان نگاشته تا زمینه ای از طرز بیان آن ها برای آیندگان و مردم سایر شهرستان ها در دست باشد.

مولف، در پایان مقدمه ای که برای کتاب نوشته، اظهار امیدواری کرده است که روزی به نشر بقیه ی افسانه های محلی بختیاری که "بدون شک از شیرین ترین و جذاب ترین دانش عوام یکی از قدیمی ترین و شاید هم خالص ترین تیره های ایرانی است" پس از بیست و هفت سال که از تاریخ گردآوری آن ها گذشته، موفق گردد !

 

 

بخش سوم:

 

ترانه های ملی ایران

(ترانه های عامیانه)

 

ترانه های عامیانه، یعنی شعرهایی که در میان توده ی مردم رواج دارد و اغلب همراه با ساز و آواز خوانده می شود، نیز یکی از ذخایر گنجینه ی ادبیات ملی ایران است.

گوینده و سراینده ی این ترانه ها و تاریخ پیدایش آن ها معلوم نیست. این ها در شالیزارها و چای کاری ها، زیر سقف کلبه ها و کومه های دهقانان، در دامن کوه ها و آغوش کشتزارها و در میان گله های گاو و گوسفند همراه با نی شبانان و زنگ کوچ قبایل و طوایف پدید آمده است. گاهی در شب تار یا لب جویباری ناله ی هجر یا فریاد شوق دیداری از سینه ی مرد یا زنی برخاسته و به زبان ها افتاده و دیگران آن را زمزمه کرده اند و این ترانه ها یا در حقیقت "ناله ها و فریادها" زبان به زبان و سینه به سینه گشته و اغلب دچار تغییرات و تحریفات شده و اینک به صورتی که دارند، به دست ما رسیده اند.

این جملات ساده و پر شور و آهنگ دار که همچون شعرهای رسمی زیاد در بند وزن و قافیه نیستند، روح آزاد و زندگی ساده و بی تکلف مردم را تجلی می دهند و با عشق ها و امیدها و عواطف و هیجانات این مردم ساده و یا با وصف جلوه ها و زیبایی های طبیعت موج می زنند.

ترانه ها هم مانند افسانه ها و دیگر دانش های مردم، در ایران مورد توجه نبوده اند و کسی آن ها را گردآوری و طبقه بندی نکرده است. در این رشته هم کار و کوشش استادان و خاورشناسان بیگانه، اگر چه زیاد نبوده است، ولی به هر حال قابل ستایش است.

 

* صادق هدایت

صادق هدایت در ١٢ مهر ماه سال ١۳١٠ش  رساله ی مختصری در ۳٦ صفحه به نام "اوسانه" چاپ کرد که مقداری از ترانه های بچه ها، ترانه های دایه ها و مادران، بازی ها، معماها و ترانه های عامیانه ی بسیار معروف را در آن گرد آورده بود. هدایت در سال ١۳١٨ش مقاله ای هم به نام "ترانه های عامیانه" در شماره های ٦ و ۷ دوره ی نخست مجله ی "موسیقی" نوشت که در واقع متمم و مکمل "اوسانه" بود.

هدایت در دیباچه ی "اوسانه" می گوید:

" ایران رو به تجدد می رود . . . و آن چه قدیمی است منسوح می گردد. تنها چیزی که در این تغییرات مایه ی تاسف است، فراموش شدن و از بین رفتن دسته ای از افسانه ها، قصه ها، پندارها و ترانه های ملی است که از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سیته ها محفوظ است. . . چقدر شاعرانی که دیوانشان به چاپ رسیده ولی امروز کسی آن ها را نمی خواند و نمی شناسد. . . ولی همین ترانه های عامیانه که به نظر مسخره آمیز نگاه می کنیم، در صورتی که هنوز ورد زبان هاست، که خودمان در بچگی خوانده ایم و حالا هم داریم که بشنویم. اگر زیادی و بیخود بوده تاکنون از بین رفته بود. پس نکته ای هست که از آن ها نگهداری کرده و یا برای این است که مناسب و به فراخور روحیه ی مردم درست شده و چون گوینده ی آن ها از توده ی عوام بوده، به تر توانسته است این کار را انجام دهد.

برخی از آن ها به اندازه ای خوب و دلچسب است که نه تنها در یک شهر یا یک ولایت رواج دارد، بلکه در سرتاسر ایران در ده کوره ها و همچنین در شهرهای بزرگ به زبان های بومی و با تغییر جزیی خوانده می شود . . . .

 

* کوهی کرمانی

هم زمان با انتشار "اوسانه" کوهی کرمانی ١٢٠ ترانه از ترانه های ملی را که از کوهستانیان و روستاییان کرمان شنیده بود، در آذز ماه  ١۳١٠ش در رساله ای به نام "ترانه های ملی، فهلویات" به طور نمونه طبع و نشر کرد. چاپ این ترانه ها در محافل ادبی ادبی شور افکند و در همان سال پروفسور هانری ماسه حاور شناس فرانسوی آن ها را به فرانسه و کریستین سن دانمارکی به زبان آلمانی ترجمه کرد و سپس به روسی و در سال ١۳٢٦ش توسط پروفسور دونالد ویلبر، معاون موسسه ی "پوپ" و با همکاری و همراهی زین العابدین موتمن کلمه به کلمه به انگلیسی ترجمه شد و نسخه های فارسی آن در اندک مدتی به فروش رسید.

کوهی ترانه ها را با عشق و علاقه ی بسیاری که به ادبیات و افسانه های روستایی ایران داشت، از هر کس می شنیده در دفتری یادداشت می کرده و بیش تر آن ها را در سفرهای خود گرد آورده است. وی در سال های ١٢٩٦ و ١٢٩۷ش پیاده به همراه کاروانیان از کرمان به تهران و از تهران به کرمان و چند ماه بعد، از کرمان به شیراز سفر کرده و در بین راه که با تانی راه می پیموده، این ابیات را از زبان مردم دهات و قصبات و کاروانیان و ساربانان شنیده و همچنان که شنیده یادداشت کرده و در سال ١۳٠٩ش که در کرمان از زندان آزاد شده، باز مدتی در میان دهات و ایلات کرمان گشته و مقدار زیادی گردآوری کرده و در تهران به تشویق ملک الشعرای بهار و با مقدمه ای به قلم او آن ها را پاکنویس نموده و به چاپ رسانیده است. در مقدمه ی بهار بر این کتاب از وزن دو بیتی ها و رابطه ی آن ها با فهلویات و برخی مطالب دیگر به تفصیل سخن رفته است.

کوهی، هفت سال بعد در سال ١۳١۷ش مجموعه ی جدیدی از ترانه های روستایی به نام "هفت صد ترانه" را در تهران انتشار داد. وی این ترانه ها را از گوشه های مختلف کشور گردآوری و با حفظ مختصات لهجه ی محلی به دقت یادداشت کرده و در کتاب خود ملاحظاتی نیز به آن ها افزود. این مجموعه اهمیت زیادی داشت و به پیدایش علم فولکلور ملی ایران کمک بسیار کرد.

 

پس از کوهی کسان دیکری نیز ترانه ها و دو بیتی های روستایی را از گوشه و کنار کشور گردآوری کردند و به صورت کتاب مستقل یا در روزنامه ها و مجلات انتشار دادند. از جمله:

 

* محمد قهرمان

که خود شاعر هم بود، نزدیک به دو هزار دو بیتی از ناحیه ی تربت حیدریه را با دقت و حفظ اصالت آن ها و ضبط برخی لغات با حروف لاتین گردآوری کرد و این مجموعه را "فریادهای تربتی" نامید. وی نمونه هایی از این ترانه ها را با مقدمه ی مهدی اخوان ثالث در رورنامه ی "ایران ما"، شماره ی ۳٠۳ و به بعد، انتشار داد.

 

* دکتر مخمد مکری

بخشی از ترانه های مناطق کردنشین ایران را با مقدمه ی مشروح و ترجمه ی فارسی آن ها به چاپ رسانید.

 

* ابراهیم شکور زاده

در سال ١۳۳٨ش  ۵ ترانه از ترانه های روستایی خراسان را منتشر کرد. وی این تزانه ها را که به زحمت زیاد و به گفته ی خود "سال ها در به در، یک دانه یک دانه از این جا و آن جا یه گفته های گوناگون یافته و جمع کرده" بود، هم با الفبای ایرانی و هم با نشانه های الفبای صوتی لاتین، به صورت پاکیزه ای ضیط کرده و در پایان کتاب نیز فهرستی از لغات و کلمات محلی ناشناسی که در متن آمده است با هر دو الفبا به دست داده است.

 

* از مجلات ایران، به ویژه کوشش مجله ی "پیام نوین" که در هر شماره ی خود نمونه هایی از ترانه ها و اقسام دیگر گفته ها و سرودهای مردم را منتشر می کرد، سزاوار ستایش است.

 

منبع: آرین پور ، یحیی . از نیما تا روزگار ما . جلد سوم

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ