با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

ادبیات عرفانی

.
 

به نظر مى‏رسد با پا گرفتن عرفان نظرى توسط محى‏الدین عربى و پیروان وى، نوعى تحول اساسى در عرفان و تصوف به وجود آمد. حتى ممكن است‏بعضى این را انحراف از عرفان بدانند و بگویند اساسا با مطرح شدن عرفانى این‏چنینى بساط عرفان حقیقى جمع شد. نظر شما در این زمینه چیست؟
ابن‏عربى شخصیت‏بسیار بزرگى است، ولى ما هنوز در شناخت وى با نارسایى‏ها و ابهام‏هاى بسیارى روبه‏روییم. باید ببینیم ابن‏عربى چه حرف تازه‏اى زده و با ظهور وى چه تحولى حاصل شده است. ابن‏عربى مباحث زیادى را مطرح كرده است، ولى قبل از او دیگران نیزهمان‏ها را گفته‏اند;مثلا بحث‏هایى‏كه درباره‏ولایت مى‏كند، سابقه داشته است و از زمان حكیم ترمذى شروع شده، تا به خود ابن‏عربى رسیده است. همین‏طور است مباحثى كه وى درباره اسماى الهى دارد. یكى از مهم‏ترین كتاب‏هایى كه ابن‏عربى مطالعه مى‏كرده و از آن متاثر شده است، احیاءالعلوم غزالى است كه درباره اسماء الحسنى بحث مى‏كند. پس مباحثى كه ابن‏عربى درباره اسما و صفات الهى دارد، جنبه ابتكارى ندارد; بسیارى از این حرف‏ها قبلا گفته شده است. البته وى این مباحث را در یك ظرف و قالب جدیدى ریخته و به آنها صبغه فلسفى داده است. علاوه بر بعضى از اعتقادات ابن‏عربى راجع به‏تشیع، وى ازلحاظ مباحث علمى وعرفانى نیز بى‏خطا نیست. برخى فكر مى‏كنند ابن‏عربى درباره برخى از اصطلاحات ابتكاراتى به خرج داده است، ولى این‏طور نیست; مثلا همان‏طور كه در مورد اسماعیل و اسحاق اشتباه كرده، در مورد اصطلاحات مربوط به تمكین و هواجس نیز اشتباه كرده است. در واقع، یك تاریخ چند صدساله درپس این اصطلاحات است. البته ابن‏عربى یادداشت‏هایى برمى‏داشته وبراساس آنها نكاتى را مى‏نوشته است; ولى از آن‏جا كه قوه تخیل قوى‏اى داشته، هرجا كه كم مى‏آورده، با قوه خیالش جبران مى‏كرده است. ابن‏عربى و به خصوص صدرالدین قونوى و شاگردانشان عرفان را فلسفى كردند، و این موجب فاصله گرفتن آنان از برخى جریان‏هاى عرفانى‏اى شد كه در ایران شكل گرفته بود. در واقع، ابن‏عربى با آن مسیرى كه عرفان در زبان فارسى و به‏خصوص با ایرانیان طى مى‏كرد، بیگانه بود; چون او زبان فارسى را نمى‏دانست. تا اواسط قرن پنجم زبان اول تصوف و عرفان عربى بود و لذا تمام كتاب‏هایى كه تا آن زمان نوشته‏اند، به زبان عربى است. حتى مسائل عرفانى‏اى كه عرفا به‏زبان فارسى مى‏گفتند، نویسندگان ایرانى، خودشان، درتذكره‏ها به زبان عربى برمى‏گرداندند.
از اواسط قرن پنجم به بعد، زبان فارسى در تصوف و عرفان رقیب زبان عربى شد و حتى در بعضى از جنبه‏ها، فارسى زبان اول شد. زبانى كه شعر عرفانى را مثل یك درخت تنومند و پهناور در عالم اسلام پدید آورد زبان فارسى است. به یاد مى‏آورم كه مرحوم عثمان یحیى در بنیاد دایرة‏المعارف از ابن‏عربى و اشعار وى در باب عشق ستایش بلیغى كرد و گفت: هیچ كسى بعد از ابن‏عربى نتوانسته است چنین اشعارى بگوید. مرحوم صلاح صاوى كه خودش شاعرى مصرى بود، به وى گفت كه اگر شما زبان فارسى و تاریخ شعر فارسى را مى‏دانستید، هیچ وقت این حرف را نمى‏زدید; براى این‏كه در زبان فارسى آن‏قدر از این نوع اشعار، و به مراتب بهتر از اشعار ابن‏عربى، سروده شده است كه اشعار ابن‏عربى پیش آنها هیچ است. واقعیت هم همین است.

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ