از کتاب : الانسان الکامل تصنیف عزیز الدین نسفی
بدانکه شیخ سعدالدین حموی می فرماید که پیش از محمد علیه السلام در ادیان
پیشین ولی نبود و اسم ولی نبود ، و مقربان خدا را جمله انبیاء می گفتند
اگرچه در هر دینی یک صاحب شریعت بود و زیاده از یکی نمی بود اما دیگران خلق
را به دین وی دعوت می کردند و جمله را انبیاء می گفتند .
چون کار به محمد رسید فرمود که بعد از من پیغمبر نخواهدبود تا خلق را به
دین من دعوت کنند . بعد از من کسانی که پیرو من باشند و مقرب حضرت خدا
باشند نام ایشان اولیاء است . این اولیاء خلق را به دین من دعوت می کنند .
اسم ولی در دین محمد پیدا آمد . خدای تعالی دوازده کس را از امت محمد
برگزید و مقرب حضرت خود گردانید و به ولایت خود مخصوص کرد و ایشان را
نایبان حضرت محمد گردانید که العلماء ورثه الانبیاء . در حق این دوازده کس
فرمود که علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل .
به نزدیک شیخ ، ولی در امت محمد همین دوازده کس بیش نیستند و ولی آخرین که
ولی دوازدهم باشد خاتم اولیاست و مهدی و صاحب زمان نام اوست .
ای درویش شیخ سعد الدین در حق این صاحب زمان کتابها ساخته است و مدح وی
بسیار گفته است . فرموده است که علم به کمال و قدرت به کمال دارد . تمامت
روی زمین را در حکم خود در آورد و به عدل آراسته گرداند . کفر و ظلم را به
یکبار از روی زمین بردارد . تمامت گنجهای روی زمین بر وی ظاهر گردد .
ای درویش ! هرچند صفت قدرت وی کنم از هزار یکی نگفته باشم . این بیچاره در
خراسان در خدمت شیخ سعدالدین بودم و شیخ مبالغت بسیار می کرد در حق این
صاحب زمان ، از قدرت و کمال وی چنانکه از فهم ما بیرون می رفت و عقل ما بر
آن نمی رسید . روزی گفتم یا شیخ کسی که نیامده است در حق وی این همه مبالغت
مصلحت نباشد ، شاید که نه چنین باشد . شیخ برنجید . ترک کردم و بیش ، از
این سخن نگفتم .
ای درویش ! شیخ هرچه فرماید از سر دید فرماید اما بسیار کس که به این سخن
زیان کردند و می کنند و بسیار کس سرگردان شدند و می شوند .
ای درویش! درویشی کن که هیچ مقام بزرگتر از درویشی نیست .