انتظار بشر از دین از مباحث زیربنایی است كه در
سالهای اخیر مورد توجه اندیشهوران قرار گرفته، و نگارنده درصدد است
تا این مسأله را از منظر عارفان و عرفان نظری بررسی كند؛ البته
عنوان انتظار بشر از دین، در منابع عرفانی یافت نمیشود؛ ولی مفاهیمی
مانند شریعت، طریقت، حقیقت، رسالت، نبوت، ولایت و انسان كامل میتوانند
دیدگاه معینی را در این حوزه به ارمغان آورند. مهمترین نیاز بشر به
دین در عرفان اسلامی، معرفت ذات حق تعالی، اسما، صفات، احكام، اخلاق،
تعلیم به حكمت و قیام به سیاست است.
در ادامهٔ مقاله، دیدگاه عارفانی چون محییالدین بن عربی، حمزه
فناری، عزیزا نسفی، عبدالصمد همدانی، سیدحیدر آملی دربارهٔ انتظار بشر از
دین مطرح، و در پایان به مقایسهٔ دین اسلام و عرفان نظری اشاره، و
عدم مطابقت كلی این دو حوزه تبیین شده است؛ گرچه اهداف عرفان كه
سیر و سلوك و قرب الاهی است، از دین اسلام ظهور مییابد.
عارفان اسلامی در منابع عرفانی خود، مسأله یا بحثی را با عنوان نیاز
انسان به دین یا انتظار بشر از دین نگشودهاند؛ ولی ذیل عناوینی
چون شریعت، طریقت، حقیقت یا رسالت، نبوت و ولایت و نیز انسان كامل و
حقیقت محمدیه، مطالب ارزندهای نگاشتهاند كه به مباحث ما ارتباط
محكمی دارد. در این نوشتار، افزون بر تبیین پارهای از مفاهیم
عرفانی، به اختصار، دیدگاههای برخی از چهرههای برجستهٔ عرفان
اسلامی را بیان خواهیم كرد.
مقام نبوت، خبر و اطلاعدادن از حقایق الاهیه و معارف ربانی از حیث
ذات، صفت و اسم است. این مقام، بر دو قسم نبوت تعریف و نبوت تشریع
منشعب شده است. نبوت تعریف، معرفت ذات، صفات، اسما و افعال، و نبوت
تشریع، نبوت تعریف افزون بر تبلیغ احكام، تأدیب به اخلاق، تعلیم به
حكمت و قیام به سیاست است، و این قسم از نبوت را رسالت نیز
میگویند.۲ مقصود از نبی، انسان كاملی است كه از جانب خداوند مبعوث
شده تا بندگان او را به نیازمندیهای آنان آگاه، و از گناه دور كند؛
چنانكه حقتعالی میفرماید:
لقد منا علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً یتلوا علیهم آیاته و
یزكیهم و یعلمهم ... لفی ضلال مبین.۳
نیز میفرماید:
ولولا فضلا علیكم و رحمته؛۴ اگر [به واسطهٔ بعثت انبیا و فرستادن
كتابهای آسمانی و ادای تكالیف] فضل و رحمت خداوند بر شما نمیبود،
هرگز هیچ یك از شما پاك نمیشدید:
ما زكی منكم من احد ابداً؛۵
یعنی در غیر این صورت، هیچ یك از شما از تاریكی و گمراهی و
بدبختی دنیا و آخرت رهایی نمییافتید.
عارفان اسلامی در تقسیمبندی دیگری، نبوت را به دو قسم "نبوت مطلقه"
و "نبوت مقیده" تقسیم كردهاند. نبوت مطلقه، عبارت از آگاهی بر حقایق
الاهی و دقایق ربانی است؛ آنگونه كه تحقق دارند؛ بنابراین، نبوت،
مستلزم آگاهی از حقایق ممكنات، اعم از موجود و غیرموجود و ماهیات
معدومه و اعیان ثابته است و نبوت مقیده، اخبار از حقایق الاهی یعنی
معرفت ذات حقتعالی، اسما، صفات و احكام الاهی است. نبوت مطلقه و
مقیده، برای هیچ كس جز كسی كه مستحق و سزاوار خلافت الاهی باشد،
میسر نخواهد شد و چنین كسی باید بالفعل و در عمل، خلیفه باشد؛
بنابراین، نبوت مطلقه و مقیده، به حقیقت محمدیه باز میگردند. انبیا،
علوم الاهی را فقط از وحی خاص الاهی دریافت میكنند؛ زیرا بر قصور و
ناتوانی عقل از ادراك آن امور عالمند.۶ نتیجهٔ سخن آن كه از این
بحث مختصر در باب نبوتشناسی روشن شد كه انتظار بشر از دین از
دیدگاه عارفان اسلامی، آگاهی از معرفت ذات، صفات، اسما، افعال، احكام،
اخلاق، تعلیم به حكمت و قیام به سیاست است.
دربارهٔ ولایت نیز مطالب عمیقی در عرفان نظری مطرح شده است كه در
حد ارتباط با این مسأله بدان خواهیم پرداخت.
▪ ولایت از حیث اولیا، به سه قسم:
۱) ولایت الاهی،
۲) بشری،
۳) ملكی تقسیم میشود.
ولایت بشری نیز به دو قسم ولایت عامه و خاصه یا مطلقه و مقیده
انشعاب مییابد.
▪ ولایت عامه، در عرفان به سه معنا بهكار رفته است:
الف) نخست بهمعنای تولی و تصدی بعضی از مردم بر بعضی دیگر،
ب) معنای دوم، یعنی ولایت عموم مؤمنان صالح بر حسب مراتبشان،
ج) سومین معنای ولایت عامهٔ بشری، ولایت مطلقه است؛
اما ولایت خاصه، مقامی است كه عارفان در اثر سیر و سلوك معنوی و
گذراندن سفر از خلق به حق به مقام فنای در حق رسیده، جهات بشری
را كنار میگذارند و حقتعالی به صفات و تعینات ربانی در آنان تجلی
میكند و صحیفهٔ دل را از رذایل و خبائث نفسانی تطهیر میسازند و به
جناب حق توجه كامل مییابند.
از اغیار بریده، دل به آستان دوست آرمیده، به میزان تقربشان به حق،
از حقایق حضوری شهودی و علوم غیبی اطلاع مییابند. در این مرحله،
ولیا با الهام و ارشاد غیبی و وحی الاهی با حقتعالی پیوند شدیدی
برقرار ساخته، صاحب كرامت و خرق عادت، و مبدأ افعال الاهی میشود و
حقتعالی با چشم او میبیند و با گوش او میشنود و با دست او انجام
میدهد و این، همان وصول به مقام قربالنوافل است كه هیچ گاه
منقطع نمیشود و همیشه دوام مییابد؛ زیرا ولایت، باطن نبوت، و نبوت،
ظاهر ولایت، و ولایت، فوق نبوت و رسالت است و مقصود از ختم ولایت
عامه و خاصه نیز ختم زمانی نیست؛ بلكه ختم احاطهای است؛ یعنی
خاتم اولیا از حیث اطلاق و احاطه، بر جمیع ولایات احاطه دارد و
نزدیكترین سالكان به حق تعالی است، نه اینكه ولی دیگری تحقق
نیابد. نزد شیعه، خاتم ولایت مطلقه، حضرت علی۷ و خاتم ولایت خاصه،
حضرت مهدی - عجلا تعالی فرجه - است.۷ سیدحیدر آملی در تفسیر "ولی"
میگوید:
مقصود از ولی كسی است كه خدای سبحان، متولی امر او شده و از عصیان،
محافظتش كند و او را به نفس خود وانگذارد. چنین كسی از حیث كمال، به
مقام رجال و مردان حق نائل شده است. خدای متعالی دربارهٔ اینان
میفرماید: و هو یتولی الصالحین، و در جای دیگر میفرماید: رجال
لاتلهیهم تجارهٔ و لابیع عن ذكر ا ...؛ ولی از جهتی محبوب است و از
جهتی محب. چنانچه در مقام محبوبی باشد، ولایت او كسبی و موقوف به
چیز دیگری نیست؛ بلكه ازلی، ذاتی، وهبی و الاهی است؛ اما اگر ولی، در
مقام محبی باشد، ناگزیر از آن است كه به صفات الاهی، متصف، و به
اخلاق ربوبی، متخلق باشد تا عنوان ولی بر او صدق كند و گرنه ولی
نخواهد بود.۸
تفاوت نبی و رسول و ولی این است كه نبی و رسول، دارای تصرف در
خلق بر حسب ظاهر و شریعت هستند؛ اما ولی بر حسب باطن و حقیقت در
آنان تصرف میكند؛ به همین جهت، ولایت، از نبوت بزرگتر است.۹ جملهٔ
عارفان، نائل شدن به مقام ولایت خاصه را بهرهمندی از شریعت و دین
معرفی كردهاند كه رسیدن به مقام قربِ نوافل و تعینات ربانی و
تطهیر نفس از خبائث، فقط از طریق دین و دینداری و سیر و سلوك
برگرفته از شریعت میسر است؛ بنابراین، یكی از انتظارات عارفان از دین،
كسب مقام ولایت خاصه است.
عنوان دیگری كه شناخت آن در مسألهٔ انتظار بشر از دین ضرورت دارد،
عنوان شریعت است. عارفان اسلامی به اتفاق آرا به لزوم و ضرورت
شریعت فتوا داده و بیان شریعت را از مهمترین انتظارات منطقی
عارفان از دین شمرده و بر این اساس فرمودهاند:
ان الشرع وضع الهی و ترتیب ربانی واجب علی الانبیأ و الاولیأ:
القیام به والامر باقامته اعنی واجب علیهم تكمیل مراتبه الثلاثهٔ
الجامعهٔ لجمیع المراتب،۱۰
و طریق رسیدن به مقام محبت و معرفت را همانا شریعت میدانند:
واعلم ان الطریق الحق الذی طلب ا سبحانه بمثل قوله "اجبت او
اردت ان اعرف فخلقت الخلق" ان یعرفوه به هو ماجأت به السنهٔ
التشریع المنزلهٔ علی الرسل صلوات ا علیهم اجمعین؛۱۱
بنابراین هر گاه كه اقامت دین كنی به انقیاد اوامر و احكام او
كه عبارت از شرع است، كمال تو حاصل گردد و از سُعدا باشی،۱۲ و اما
منصب تشریع و قانونگذاری و نیز نسخ پارهای از احكام شریعتی كه
پیشتر وضع شدهاند فقط به وسیلهٔ رسول و نبی انجام میپذیرد،۱۳ و
سر اینكه نبوت تشریع و رسالت در نبی اكرم۶ انقطاع پذیرفته، این
نكته است كه رسول اكرم صاحب مقام جمعی است و مجالی برای تشریع
هیچ یك از آفریدگان پس از او باقی نمیماند؛ به همین جهت شریعت او
جاودان و حاكم بر دیگر شرایع است۱۴ و همچنین صاحب شریعت اسلامی،
جامع تمام كلمات الاهی است؛ به همین دلیل، شریعت اسلام كاملترین
شرایع به شمار میرود؛۱۵ زیرا حكمت أخذ شریعت، كمال انبیا و غایت
صفای بواطن و ظهور تجلی حق بر آنها است كه توان درك فرشته و
احكام الاهی و كشف اعیان ثابته را مییابند.۱۶
شایان ذكر است كه گر چه شریعت و رسالت ختم شده، باب كسب معارف و
حقایق الاهی بدون تشریع بر بندگان صالح باز است؛ چنانكه باب
اجتهاد در احكام فرعی نیز بسته نشده است؛۱۷ به همین دلیل، نبوت و
رسالت نزد عارفان به دو قسم منشعب شده است: قسمی كه به تشریع
تعلق دارد و قسمی كه به اخبار از حقایق الاهی و اسرار غیوب و ارشاد
باطنی عباد مرتبط است و آنچه انقطاع مییابد، قسم نخست از نبوت و
رسالت است.۱۸ محییالدین بن عربی علت اختصاص شریعت به انبیا را
غیراكتسابی خواندن و وهبیه دانستن نبوات و شرایع دانسته است.۱۹ او
در تبیین گسترهٔ شریعت، به ارشاد انسان جهت اصلاح قلوبشان و تفریق
خواطر محموده و مذمومه و بیان مقاصد شرع اشاره میكند۲۰ و ضمن پذیرش
حُسن و قبح، و ذاتی بودن آن دو برای اشیای حَسَن و قبیح، به
توانایی ادراك انسانی برای پارهای از حُسن و قُبحها از حیث كمال
و نقص یا غرض یا ملائمت و منافرت با طبع، و عدم توانایی ادراك پاره
دیگری از حسن و قبحها اعتراف میكند و برای شناخت دستهٔ دوم از
حسن و قبحها، شریعت را لازم و ضرور میداند.۲۱ ابن عربی، افزون بر
ضرورت شریعت در مقام ثبوت، به لزوم شریعت در مقام اثبات نیز
پرداخته، تصریح میكند كه شریعتِ اسلام، كافی و غنی است و انسانها
در شناخت آن به فقیهان و عالمان شرع نیازمندند و اگر انسانی بمیرد و
اصطلاحات مربوط به جوهر و عرض و جسم و جسمانی و روح و روحانی را
نداند، حق تعالی از او پرسوجو نمیكند؛ اما از تكالیف شرعی او خواهد
پرسید.۲۲
پینوشتها:
عبدالحسین خسروپناه
.۱ عضو هیأتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
O تاریخ دریافت: ۷/۴/۸۱ o تاریخ تأیید: ۷/۵/۸۱
.۲ سیدحیدر آملی: المقدمات من نص النصوص، تصیح هنری كربن و عثمان
اسماعیل یحیی، ص ۱۶۷ و ص ۲۷۱.
.۳ آلعمران (۳): ۱۶۴.
.۴ نسأ (۴): ۸۳.
.۵ نور (۲۴): ۲۱.
.۶ داوود قیصری: شرح فصوص الحكم، به كوشش سیدجلالالدین آشتیانی،
انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۵۷ ش، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳ و ج ۲؛ تاجالدین
خوارزمی: شرح فصوص الحكم، انتشارات مولی، ۱۳۶۸، ص ۳۲؛ سیدحیدر آملی:
المقدمات من نص النصوص، ص ۱۷۴ و ص ۲۷۰؛ همو: اسرار الشریعه، ص ۹۰.
.۷ داوود قیصری: شرح فصوص الحكم، الفصل الثانی عشر من المقدمهٔ فی
النبوهٔ و الرسالهٔ و الولایهٔ، ص ۱۴۶؛ خواجه عبدا انصاری: شرح منازل
السائرین، باب الغرق تصحیح محسن بیدارفر، ص ۴۹۲ - ۴۹۵؛ سیدحیدر آملی:
المقدمات من نص النصوص، ص ۱۶۷ - ۱۶۹؛ همو: جامع الاسرار، ص ۳۸۶ -
۳۸۷؛ روحا موسوی خمینی [امام]: مصباح الهدایه الی الخلافهٔ و
الولایهٔ، ص ۵۰ به بعد؛ سیدحیدر آملی: اسرار الشریعه، ص ۱۰۱؛
محییالدین بن عربی: الفتوحات المكیهٔ، عثمان یحیی، ابراهیم مدكور،
المكتبهٔالعربیه، باب الثانی و الخمسون و مائه، ج ۱۴، ص ۵۱۴ همو:
التجلیات الالهیهٔ، تصحیح عثمان اسماعیل یحیی، ص ۲۹۹ - ۳۰۱.
.۸ سیدحیدر آملی: المقدمات من نص النصوص، ص ۲۷۰.
.۹ همان، ص ۱۶۸ و ۱۶۹.
.۱۰ همو: جامع الاسرار، ص ۳۵۹.
.۱۱ همو: المقدمات من نقد النصوص، ص ۱۲۹.
.۱۲ تاجالدین خوارزمی: شرح فصوص الحكم، ص ۳۱۸.
.۱۳ سیدحیدر آملی: المقدمات من نقد النصوص، ص ۲۱۳؛ محییالدین بن
عربی: الفتوحات المكیهٔ، ج ۱۴، ص ۶۱۶ و ج ۱۳ ص ۷۷ و ج ۲ ص ۳۳۱ و ص
۳۵۶.
.۱۴ روحا موسوی خمینی [امام]: مصباح الهدایهٔ الیالخلافهٔ
والولایهٔ، ص ۹۰.
.۱۵ محییالدین بن عربی: الفتوحات المكیهٔ، ج ۲، ص ۳۰۹ و نیز ج ۳ ص
۳۵۷.
.۱۶ تاجالدین خوارزمی: شرح فصوص الحكم، ص ۵۸۹.
.۱۷ همان ص ۴۸۳.
.۱۸ داوود قیصری: شرح فصوص الحكم، ج ۱ ص ۲۴۳؛ محییالدین بن عربی:
الفتوحات المكیهٔ، ج ۳، ص ۳۹۱.
.۱۹ محییالدین بن عربی: الفتوحات المكیهٔ، ج ۴، ص ۱۲۱.
.۲۰ همان، ص ۲۰۴.
.۲۱ همان، ج ۱، ص ۲۰۶.
.۲۲ همان، ص ۱۶۱.
.۲۳ همان، ص ۲۶۳.
.۲۴ عبدا جوادی آملی: تحریر تمهید القواعد، ص ۴۷، ۵۴۷ و ۵۶۱؛ عزیزالدین
نسفی: الانسان الكامل الجیلی، ج ۲، ص ۷۵؛ روحا موسوی خمینی [امام]:
مصباح الهدایه الیالخلافهٔ والولایهٔ، ص ۳۵؛ محمد بن حمزهالفناری:
مصباح الانس، تحقیق: محمد خواجوی، انتشارات مولی، ص ۶۲۲؛ عبدالرحمن
حاج: نقد النصوص شرح نقش فصوص، ص ۶۱ و ۶۲.
.۲۵ ر.ك محییالدین بن عربی: الفتوحات المكیه، ج ۱، ص ۱۱۸ و ۱۵۳ و
۳۸۹؛ عبدالرحمن حاج: نقد النصوص فی شرح نقش فصوص، ص ۳۰ - ۶۱ داوود
قیصری: شرح فصوص الحكم، ج ۲، ص ۴۰۹.
.۲۶ ر.ك: محسن جهانگیری: محییالدین، ص ۳۲۸.
.۲۷ روحا موسوی خمینی [امام]: مصباح الهدایه الیالخلافهٔ والولایهٔ،
ص ۸۳.
.۲۸ محمدجواد حسینی عاملی: مفتاح الكرامه فی شرح قواعدالعلامه، ص ۵۶
- ۶۰ و ص ۶۵.
.۲۹ محییالدین بن عربی: الفتوحات المكیه، ج ۳، ص ۱۸۷ - ۱۹۳.
.۳۰ محمدبن حمزه الفناری: مصباح الانس، ص ۱۷ - ۲۷.
.۳۱ عزیزالدین نسفی: الانسان الكامل، تصحیح: ماریژال موله، تهران،
كتابخانه طهوری، ص ۹۳ و ۹۴.
.۳۲ ر.ك: مولا عبدالصمد همدانی: بحرالمعارف، ترجمهٔ حسین استاد ولی،
حكمت؛ ۱۳۷ ش، بخش نبوت و ولایت.
.۳۳ سیدحیدر آملی: اسرار الشریعهٔ، انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۴۵.
.۳۴ همان، ص ۲۴.
.۳۵ همان، ص ۲۳، و ۳۶ و ۳۷.
.۳۶ همو: المقدمات من نصالنصوص، ص ۲۷۹
.۳۷ همو: جامع الاسرار و منبعالانوار، تصیح هنری كربن و عثمان
اسماعیل یحیی، انستیتو ایران و فرانسه، پژوهشهای علمی، ص ۳۶ و ۳۷.
.۳۸ همان ص ۶۶ و ۶۷.
.۳۹ همو: المقدمات من نصالنصوص، ص ۳۷۳.
.۴۰ همو: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص ۳۴۴ و ۳۴۵.
.۴۱ همان: ص ۳۴۴ همو: اسرار الشریعهٔ، ص ۵.
.۴۲ همان، ص ۳۴۶ و ۳۴۷؛ همان، ص ۳۱.
.۴۳ همان، ۳۴۶ و ۳۴۷؛ همان، ۶.
.۴۴ همو: اسرارالشریعهٔ، ص ۳۵.
.۴۵ همان، ص ۹۳ و ۹۴؛ همو: جامع الاسرار، ص ۳۴۶ ، ۳۴۷؛ همو: المقدمات
من نصالنصوص، ص ۱۶۸.
.۴۶ همو: اسرارالشریعهٔ، ص ۹۵ - ۱۰۲.
.۴۷ همو: المقدمات من نصالنصوص، ص ۲۵۰ و ۲۵۱.
.۴۸ همو: اسرار الشریعهٔ، ص ۳۹ - ۴۲؛ همو: جامع الاسرار، ص ۳۷۲ و ۳۷۳.
.۴۹ همو: جامع الاسرار، ص ۳۷۰.
.۵۰ همو: اسرار الشریعه، ص ۳۹ - ۴۲؛ همو: جامع الاسرار، ص ۳۷۲.
.۵۱ سیدحیدر در كتاب المقدمات من نص النصوص، صفحهٔ ۳۴۸ تا ۳۵۰ جهت
اثبات ناتوانی عقل به حقیقت توحید اشاره میكند كه به دست عقل و
فهم و تصرف فكر و وهم و به احاطه اشارت و عبارت نمیآید؛ گرچه
وصولی به مرتبه توحید برای اهل معرفت میسر است. نیز در جامع
الاسرار، ص ۳۷۱ به ناتوانی عقل بشر از سر موت و سر جبرئیل و سر
ملك الموت اشاره میكند.
.۵۲ همو: جامع الاسرار، ص ۶۹.
.۵۳ همان، ص ۴۱.
.۵۴ فریدالدین عطار: تذكرهٔالاولیأ، ج ۱، ص ۱۳۳.
.۵۵ محمد بن منور: اسرارالتوحید، امیركبیر، ص ۲۹۷.
.۵۶ ابنسینا: الاشارات و التنبیهات، نشر كتاب، قم، ۱۳۷۷ ش، نمط نهم،
مقامات العارفین.
.۵۷ مقدمه قیصری بر شرح تائیهٔ ابنفارض، برگرفته از دكتر سیدیحیی
یثربی: عرفان نظری، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، ص ۲۱۵.
.۵۸ همان، ص ۲۱۸.
.۵۹ همان، ص ۲۳۳.
.۶۰ عبدا جوادی آملی: تحریر تمهید القواعد، ص ۵۵.
.۶۱ همان، ص ۹۱ و ۹۲.
.۶۲ همان، ص ۱۴۹.
.۶۳ كمال الدین عبدالرزاق القاسانی: اصطلاحات الصوفیهٔ، ج ۲، تحقیق
الدكتور محمد كمال ابراهیم جعفر، انتشارات بیدار، چاپخانه امیر، قم،
۱۳۷۰، ص ۱۴۴؛ سید حیدر آملی: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص ۳۴۳ - ۳۵۰
بلاغ