با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

ادبیات عرفانی

.
 

در پی این نظر اجمالی بر ادبیات كلاسیك تصوف ، نگاهی كوتاه بر زبان صوفیه كه شامل اصطلاحات و رموز قوم در آثار تعلیمی و تغزلی آنهاست ، نیز خالی از ضرورت نیست . این زبان خاص كه متضمن كاربرد شماری الفاظ در غیر موارد شایع در استعمال عام بود، لااقل از عهد طبقه دوم از مشایخ صوفیه در بین قوم شروع به توسعه و انتشار كرد . ضرورت استفاده از آن هم ناشی از لزوم حفظ عقاید و تعالیم ویژه قوم از دسترس عام بود كه نظیر آن به همین جهات در نظر بعضی مذاهب و فرقه های اسلامی عصر نیز تداول داشت .
صوفیه از این طرز بیان گه گاه به علم اشارت تعبیر می كردند ، زیرا تصور می شد كه عبارت در مفهوم شایع و متداول آن از عهده تفهیم و القای آن معانی برنمی آید و چون اشارات قوم در این معانی تعبیری شخصی از حاصل علوم شایع عصر بر وفق نوعی قرارداد اظهار نشده محسوب می گشت ، گه گاه از جانب مشایخ تأكید می شد كه اهل تصوف تا علمهای دیگر حاصل نكنند ، به علم اشارت نرسند. اما در بسیاری موارد علم اشارت تعبیر از واردات و مواجید صوفیه بود كه تلقی آنها و همچنین دریافت آنها به علوم رسمی حاجت نداشت ، حتی علوم رسمی حجاب آنها ، و مانع از دریافت آنها هم به شمار می رفت .

البته در آنچه به ادبیات تعلیمی قوم مربوط بود ، اكثر الفاظ علم اشارات از قرآن و حدیث مأخوذ بود كه گاه معنی تأویلی آنها در نظر گرفته می شد . برداشتهای گونه گون در تفسیر قرآن كریم نیز در این زمینه مأخذی عمده بود كه بر حسب مكتبهای تفسیری نیز گه گاه تفاوت می یافت . بعدها شماری الفاظ و تعبیرات رایج در علوم عصر ، مثل فقه، كلام ، منطق و حكمت الهی هم با سعی در تطبیق آنها با معانی مورد نظر قوم در اینگونه اشارات مورد استفاده واقع گشت و بدین گونه بود كه بعدها آنچه اصطلاحات صوفیه خوانده می شد ، به وجود آمد .

با اینهمه ، رواج و تداول این اصطلاحات در محاورات مشایخ قوم و در مجالس خاص صوفیه موجب پیدایش یا مزید سوء ظن عوام متشرعه در حق صوفیه گشت . گویند : در این باره خرده گیری به ابن عطا آدمی از مشایخ عهد جنید گفت كه شما صوفیان در استعمال اینگونه الفاظ یا تمویه می كنید كه این با حق روا نیست ، یا عیبی در عقایدتان هست كه بدین طریق آن را پنهان می دارید . وی در پاسخ ، استعمال اینگونه الفاظ را در كلام صوفیه بدین گونه توجیه كرد كه : " ما فعلنا ذلك الا لغیرتنا علیه لعزته علینا كیلا یشر به غیر طائفتنا ". به هر حال از مجموع قراین پیداست كه قوم با كاربرد این الفاظ در آنگونه معانی بیشتر در پی آن لحظه اند كه احوال و اقوال خود را از سوء تعبیر عوام دور نگهدارند .

اما با انتشار كتب و رسالات اهل تصوف كه در بین اهل علم هم مثل صوفیه دست به دست می شد و با ایمنی نسبی كه در بعضی فترتها برای آنها پیش می آمد ، بعضی از این اصطلاحات كه شامل مبانی سلوك طریقت محسوب می شد ، در كتابهای تعلیمی قوم به ضرورت تعریف شد و كتابهایی چون شرح تعرف ، كشف المحجوب ، رساله قشیریه ، اللمع ، منازل السایرین و مصباح الهدایه و نظایر آنها پاره ای از اینگونه اصطلاحات را تشریح یا تعریف كردند. بعدها هم آنچه به مكتب ابن عربی یا شیخ كبری و سعدالدین حَمَوی و مولانا مربوط بود ، در شروحی كه بر آثار آنان نوشته شد ، یا در رساله های جداگانه به تعبیر آمد .

كاربرد اصطلاحات در مثنوی شریف ، مخصوصاً با توجه به آنچه در نوشته های استادان ، شاگردان و وابستگان او مثل معارف بهاء ولد ، مقالات شمس ، معارف و مثنویات سلطان ولد متداول بود ، بیشتر قابل فهم گشت و شك نیست كه با وجود تعدد و تنوع رسالات كه در زمینه اصطلاحات صوفیه تألیف شده است، به تأثیر عوامل مربوط به گونه‌های زبان و میزان تربیت و تهذیب اشخاص نیز باید توجه داشت و ضرورت مقایسه تطبیقی اصطلاحات از حیث زمان و مكان كاربرد آنها از اینجاست .

در مورد الفاظ تغزلی كه در اشعار غنایی و در قلندریات صوفیه ، و همچنین احیاناً در بعضی آثار منثور آنها مثل سوانح احمد غزالی ، لمعات عراقی ، و لوایح جامی و نظایر آنها هست ، باید به سابقه رمزگرایی نزد صوفیه و شیوع رسم تأویل از معنی ظاهر به معانی باطنی توجه داشت . نه فقط در مقامات شیخ ابوسعید جای جای به مناسبت اشعار و ابیات عاشقانه كه در مجالس او خوانده می شد ، ابیات تأویل می‌گردید ، بلكه در كلام فخرالدین عراقی هم مجموعه ای از اینگونه تأویلها به بیان آمد كه مورد استفاده و تقلید دیگران نیز واقع گشت . ابن عربی هم در شرح ترجمان الاشواق خویش قطعه ای دارد كه نشان می دهد اینگونه الفاظ عاشقانه را در كلام او به آنچه ورای اقتضای ظاهر آنهاست ، باید تعبیر كرد و در اوراد الاحباب سیف الدین باخرزی و در متن گلشن راز هم در باب اینگونه الفاظ مثل بت ، ترسا ، خرابات ، شاهد و ساقی و امثال آنها تفسیرهای تأویلی هست كه در شرح لاهیجی و رساله مشواقیه فیض كاشانی و مراجع دیگر هم تكرار شده است .

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ