به طوری كه د رترجمه الملل و نحل آمده است:"اوپانیشادها"
كتاب مقدس برهمائیان عقیده وحدت وجود راپایهگذاری میكند، و آن را به
عنوان یك عقیده مذهبی تلقیمینماید; زیرا یك نوع روشی را در زندگی تعلیم
میدهد كه باپیروی از آن میتوان به برهما اتصال یافته و با ابدیتبقا یافت.
"شنكار را چاریه" كه شارع فلسفه ودانته است، میگوید: خدا رامیتوان در
همه جا و همه چیز مشاهده كرد، و معتقد بود كههمه چیز خداست!
اصولا در آیین ودانته و برهمایی فرقی میان علت و معلولگذارده نشده، برهما
به عنوان یك روح متصل و بدون امتیازساری در همه اشیاء معرفی شدهاست.
طبقاین عقیده (تادانانیاتوام)آیین هندی چنین تعلیم میدهدكه هرقدر از غلظت
جنبههای مادی، به وسیله ریاضت، كاستهشود و قشر جسم تلطیف گردد، مرحله
اتحاد با برهما نزدیك ترشده و كارانا (علت) باكارایا (معلول) یكی خواهد شد
(۱۷).
در مذاهب هند، موضوع حصر فكر و تمركز قوای دماغی وبه خود فرو رفتن، كه به
اصطلاح بودائیان "دیانا" نامیده میشود،اهمیتبسزایی داشته و هندیان برای
آن آثار و نتایج مهمیمعتقد بودهاند، اصولا تفكر و همچنین مراقبت، كه هر
دو ازمسائل مهم تصوف به شمار میرود، مهمترین اعمال مذهبیآیین بودا است،
برای بوداییان به منزله عبادت سایر ادیانمحسوب میشود.
ابوریحان بیرونی مینویسد: "به عقیده هندیان اگر كسی بهدرجهای برسد كه
همه فكر خویش را در یگانگی خدا به كار برد،فكر و اندیشه خود را از غیر خدا
باز دارد، هشت چیز به اوبخشیده میشود:
۱) لطافت جسمی، به طوری كه از چشمها پنهان تواندبود.
۲) تخفیف و تحقیر بدن.
۳) بزرگ داشتن روح.
۴) هر ارادهای بكند، انجام میدهد.
۵) هرچه بخواهد، میداند.
۶) به ریاست هر فرقهای كه بخواهد میرسد.
۷) آنهایی كه تحت ریاست اویند، كاملا مطیع میشوند.
۸) قادر به طیالارض خواهد بود.
وقتی سالك براین امور تواناشد، از آنها بینیاز شده، متدرجابه مطلوب
میرسد، و در پایان سلوك از زمان مجرد گشته و دراینجا عاقل و معقول و عقل
یك چیز میگردد." (۱۸)
و نیز خرقهپوشی كه در میان صوفیه از علائمارشاداست،آن رارمز درویشی
میدانند،ازآداب قدیمی هندیاناست، نیز دورهگردی و سیاحت و خانهبهدوشی و
فقراز عادات مرتاضانبرهمایی و بودایی و جوكی به شمار میرود. چنانكه
اذكارمخصوص دسته جمعی،كه باهیات مخصوص انجام میگیرد،ونیز اذكار قلبی
رانیزبایدازمراسم واعمال هندیان محسوبنمود (۱۹).
ب) ریشههای تصوف در مذاهب چینی:
در اینجا تنها بهبررسی یكی از آیینهای شایع در چین میپردازیم كه امروزه
نیزطرفداران فراوانی دارد، و آن آیین تائوئیزم است. از بنیانگذار اینمكتب
"لائوتسه" (۶۰۴-۵۳۱ قبل از میلاد) كتابی حاوی دوقسمتبه نام "تائوته
كینك" به جای مانده است. این كتاب آكندهاز اصطلاحات و مطالب مبهم و غامض
عرفانی است،كوچكترین و در عینحال دشوارترین كتاب مذهبی جهان بهشمار
میرود. چنانكه محققان گفتهاند، "تائو" به معنای"حقیقت و اصل نهایی كه
بر همه چیز حكمفرماست" میباشد.
آیین تائوئیزمتنهاراه تحصیل معرفت و شناخت ماهیت روح"تائو" را در وارستگی
كامل از همه تعلقات دنیوی و زمینی وپشت پازدن به شهوات و لذائذ دنیوی
میداند ومعتقداستكسانی كه گرفتار مشتهیات نفسانی هستند، فقط شكل
ظاهریتائو رامیبینند،یك چنین آدمی هرگزنمیتواند به حقیقت تائوپی ببرد.
باید سعی كرد تا دوباره به جای اصلی و وطن مالوف رسید و راهبازگشت نیز
همانا ریاضتكشی و دوری ازدنیا وانزوا طلبیاست.
از جمله تعلیمات معروف این حكیم آن است كه میگوید:"هیچ كار مكن، با اراده
بی پایان متحد و هماهنگ شو تا همهكارهایتسامان پذیرد".
دراین آیین،برای دستیابی به مقام وحدت باید از علوم ودانشها روگردان شد،به
زندگی پشت پازد، وعقل راطرد نمود و بهمكاشفه قلبیپرداخت،ودرخودفرو
رفت.درمقابلهرچیزوهركسو٠?رحادثه،بیاعتناوبیتفاوؠ?بودوبه سادگیمحض
گروید (۲۰).
برطبق این آیین هدف یك انسان واقعی اتحاد با تائو است ووصول فرد به تائو
شرط نجات او از مرگ و نابودی است.
در این آیین، وحدت، سرالاسرار جهان هستی است، و ایناصلاساسی بركثرت
حكمفرماست، و جهان محصول آمیختگیهستی بانیستی میباشد.تمام پدیدهها
ظواهری بیش نیستند.تائو خود، هم علت است و هم معلول. همه چیز از او
بهوجودمیآید، با او بسر میبرد، و به او باز میگردد (۲۱).
در این آیین روشهای خاصی برای ریاضت و سلوك بیانشده، كه ذكرش به طول
میانجامد.
ج) ریشههای عرفان در مكاتب فلسفی یونان:
مسالهكشف و شهود، وحدت حقیقت، اعتنا به تهذیب نفس و سلوكعملی برای وصول
به حقیقتیگانه و اموری از این قبیل اموریاست كه از دیرباز در مكاتب
یونانی مطرح بودهاست.
در مكتب افلاطون (۴۲۷-۳۴۷ ق.م) مساله عشق و اشراقاتمعنوی و روحانی از
اهمیتسرشاری برخورداراست. به عقیدهافلاطون، انسان تنها درصورتی میتواند
به كمال دانش ومعرفت نایل آید كه راه كشف و شهود و تصفیه باطن را پی
گیرد.تا اشعه و اشراقات علوم از عالم غیب و مبادی عالیه بر قلب وروان او
تابش كند. در نظر افلاطون، كمال و هدف نهایی آدمیهمانا وصول به حق و
مشاهده اوست. و حقیقت دانش در همیناصل نهفته است. مادامی كه انسان به این
مقام نرسیده، كمالدانش و معرفت را نیافته است. به عقیده افلاطون تنها
راهمعرفت، كشف و شهود و وصول به حق است. در اینجاست كهعالم و معلوم و
عاقل و معقول متحد میگردد. (۲۲)
مكتب دیگری كه گرایشهای صوفیانه دارد، مكتب كلبیوناست. عقاید و شیوه
زندگی كلبیون حیرت آوراست. آنها معتقدبودند كه سعادت و فضیلت در ترك تمام
لذات و پشتپا زدن بهكلیهتمنیات جسمانی و روحانی بوده، زندگی
حقیقی،همانزندگی با فقر وتهیدستی و مشقت و ریاضت كشی میباشد.
مكتب رواقی نیز به نوعی وحدت وجود در كلیه عوالمهستی قائل است. اصل حاكم
برزندگی پیروان این مكتب، هماناصل "فرار از دنیا"، زهد، ترك لذایذ و
بیتوجهی به آداب ورسوم رایج در جامعه بودهاست. ایشان فقر و آوارگی را بر
انواعخوشیهای زندگی ترجیح میدادند.
د) اصول عرفان و تصوف در مكتب افلاطونیان جدید
این مكتب توسط "فلوطین"،متوفای ۲۴۰ یا۲۷۰م.، در حوزه علمی و فرهنگی
اسكندریه كه پس از آن مهد علم و فلسفه بود، تاسیس شد (۲۳) اصول اساسی این
مكتب،ازاندیشههای افلاطون اقتباس شده است، اما در نظامی جدید، آمیخته با
اصولی دیگر.
از جمله مسائل اساسی در این مكتب، همان مساله وحدت وجود است كه در واقع
اساس دیگر عقاید عرفانی بهشمار میرود. همچنین مساله اتحاد و فنا در این
مكتب صریحا مطرح شده است. به عقیده افلاطونیان جدید، تعینات مادی و شخصیت
فردی، حجاب اكبر در راه نیل به این هدف عالی محسوب میشود. در این مكتب
مساله "عشق" از اهمیت ویژهای برخوردار است; و تنها راه وصول به دانش حقیقی
و معرفتبه خدا همان طریقه كشف و شهود بیان شده است. به عقیده فلوطین، سالك
نباید تنها به مشاهده آن حقیقت عالی اكتفا كند، بلكه باید وصال او و اتحاد
او را طلب كند. چه، وطن حقیقی انسان، وحدت است. این وصال یا وصول به حق
حالتی است كه برای انسان دست میدهد; و نوعی بیخودی (فنا) است كه در آن
انسان از هر چیز، حتی از خود، بیگانه میشود. بیخبراز جسم و جان و فارغ از
زمان و مكان و مستغنی از فكر و وارسته از عقل میشود. او در این حالت مست
عشق است. میان خود و معشوق واسطه نمیبیند و فرق نمیگذارد. این عالمی است
كه در عشق مجازی دنیوی، عشاق در پی آن میروند و به وصل یكدیگر آن را
میجویند، در صورتی كه این حالت، مخصوص مقام ربوبیت است، و نفس انسان مادام
كه تعلق به بدن دارد، تاب بقای درآن حالت را نمیآورد، و آن را فنا و عدم
میپندارد. خلاصه این حالت دمی است كه دیر به دیر دست میدهد، و فلوطین
مدعی بود كه در مدت عمر، چهار مرتبه آن حالت را دیده و لذت آن را چشیده
است.
افلاطونیان جدید برای رسیدن به مقام اتحاد و اتصال، سیر و سلوك را لازم
میشمردند، به مقامات و احوال اعتقاد داشتند و ریاضت كشی و اعراض از عالم
ماده را در قوس صعودی و بازگشتبه مبدا اصلی ضروری میدانستند.
همچنین به مرور زمان بازار اوراد، اذكار، عقاید باطنی و سری، سحر و جادو،
كرامات و خوارق عادات در میان پیروان این مكتب رواج یافت، و جمعی از آنان
رسما آداب مذكور را پیشه خود ساخته و بدین ترتیب كادر تصوف بینشانی را به
وجود آوردند كه در حقیقت از تصوف فقط نام آن را نداشت.
یادآور میشویم، كه اندیشههای عرفانی و شیوههای تصوف در سرزمین ایران
باستان نیز نمودها و جلوههای فراوانی داشته است، چنانكه شواهد تاریخی
تایید میكند،افلاطونیان جدیدبهاحتمال زیاد بسیاری از اندیشههای خود را
در اثرتماس با حكمای ایرانی كسب نموده و از آنها آموختهاند. همچنین در
جهان مسیحیت روحیه زهد و ترك دنیا و نیز اندیشهها و افكار صوفی گرایانه،
شبیه آنچه در آغاز تصوف اسلامی دیده میشود،بسیار شایع بوده است. زندگی
عملی حضرت مسیح ونیزمطالب مندرج دراناجیل، چنانكه از مطالعه كتبی مانند
"رساله قشریه" به دست میآید، همواره الهام بخش متصوفه اسلامی نیز بوده
است منبع غنی و سرشاری برای اتخاذ چنین شیوهای در زندگی به شمار میرود. و
چون دراین نوشتار بنابر اختصار است، از تفصیل بیشتر در این باره صرفنظر
میشود. (۲۴)
نویسنده: علی شیروانی
پینوشتها:
۱- البته چنان كه اشاره خواهیم كرد، عرفان و تصوف اسلامی واژهای است كه
دامنه وسیع و گستردهای دارد و عارف وصوفی برجمع كثیری از مسلمانان اطلاق
میگردد كه دارای اختلافات فاحشی هستند، در این میان تنها به دستهای خاص،
و نگرشی ویژه نظر داریم.
۲- اصطلاحات الصوفیه،ص ۱۰۴، كماالدین عبدالرزاق كاشانی، چ دوم، انتشارات
بیدار،۱۳۷۰ ه،.
۳- طبقات الصوفیهٔ، ص ۵۰۶.
۴- همان ماخذ، ص ۳۹۶.
۵- همان ماخذ، ص ۷۲.
۶- ر. ك: فلسفه عرفان،دكتریحیییثربی،انتؠ?ارات دفترتبلیغات، ص۳۳-۶۳،
چاول، ۱۳۶۶ ه..
۷- عوارف المعارف،مطبوع درحاشیهاحیاءالعلوم غزالی، طبع قاهره، ج ۱، ص
۲۹۳-۲۹۴.
۸- اصطلاحات الصوفیه، ص ۱۵۶.
۹- كشافاصطلاحاتالفنون والعلوم،ص ۴۸،محمدالتهانوی،هند،۱۸۷۲م .
۱۰- طبقات الصوفیه، ص ۴۳۵.
۱۱- ر.ك:اللمع فی التصوف،ابونصر عبداللهبنعلیالسراجا لطوسی،لیدن
۱۹۱۴م;شرح كلمات باباطاهر، شارح سلطان محمدبنحیدرمحمد جنابفری، تهران،
۱۳۳۳.
۱۲- ر. ك: آشنایی با علوم اسلامی، ج ۲، ص ۷۰، استاد مطهری در آنجا
میگوید:"اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگی یادشوند،باعنوان "عرفا"
وهرگاهبا عنوان اجتماعیشان یاد بشوند،غالبا"متصوفه"یاد میشوند."
۱۳- همان ماخذ، ص ۷۱، همچنین مراجعه كنید به ص ۱۲۲ و ۱۲۳.
۱۴- درتنظیم مطالباینبخش،از كتاب "پژوهشی درپیدایشتصوف و عرفان"
عباسعلی عمید زنجانی،(تهران: امیركبیر،۱۳۶۶،)،چ اول،بهره وافر بردهام.
۱۵- بودا چه میگوید؟، ص ۴۴.
۱۶- "تحقیقماللهند"ابوریحان بیرونی،ترجمه علیاكبر داناسرشت،ص ۲۰.
۱۷- بحث در آثار وافكارحافظ،ج ۲، قاسم غنی،(تهران:مطبعه بانك ملی ایران،
۱۳۲۲ ه)،ص ۱۶۶.
۱۸- بودا چه میگوید؟،ص ۳۰.
۱۹- تحقیق ماللهند،ص ۴۹-۵۰.
۲۰- همان، ص ۵۴.
۲۲و۲۱- "نظری در تاریخ ادیان"، علی اكبرترابی،(تهران: شركت انتشارات نسبی
حاج محمدحسین اقبال و شركا، ۱۳۴۱ ه)،ص ۱۷۸،
پینوشتها:
۲۳- تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص ۲۴۴.
۲۴- آشنایی با علوم اسلامی، ج ۲، ص ۸۴ - ۸۶
۲۵- پژوهشی در پیدایش و تحولات عرفان و تصوف،(تهران:انتشارات امیركبیر)، ص
۲۶۰ و۲۶۱
۲۶- آنچه در این قسمت میآید صرفا انتقال نظریات كسانی است كه عرفان و تصوف
را انعكاسی از افكار و روشهای زندگی ملل غیر اسلامی درمیان مسلمانان
میدانند، نه آن كه رای منتخب نگارنده باشد.
۲۷- ماخذ سابق، ص ۲۸۷.
۲۸- تاریخ تصوف، ص ۱۵۷.
۲۹- شایان ذكر است كه خرقهپوشی در تصوف غیر از پشمینه پوشی است، و اصولا
خرقه پوشی به معنای خاص آن بیشتر از اواخر قرن سوم به بعد در میان صوفیه
رایجشدهاست.
۳۰- ر. ك.به:مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج ۲، ص ۸۴.
۳۱ و۳۲- تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص ۲۴۴.
۳۳- میراث اسلام، مجموعهای ازمستشرقین دربارهاسلام، ص ۸۴.
باشگاه اندیشه