تصوف در بین مسلمانان از زهد آغاز شد كه شامل پرهیز از
زاید بر " مالابد " حیات بود و اعراض از متاع دنیا تعبیری از آن بود. در
عهد صحابه ، نشانی از گرایش به اینگونه اعراض از متاع دنیا دیده می شد و
بلافاصله در دنبال نشر فتوح اسلامی و كسب غنایم ، كثرت فوق العاده اموالی
كه از آن فتوح عاید مسلمانان شد ، عده ای از صحابه و تابعین را به اعتراض
بر تنعم و تجمل ناشی از آن واداشت . تصور آنكه احوال زهاد نصاری ، صدیقان
مانوی یا مرتاضان هند در نشر و توسعه آن مؤثر بود ، جز بر حدس و احتمال
مبنی نیست و با وجود غلبه احساس قریب العهد دینی عهد رسول اكرم (ص) در قلوب
تابعین و صحابه، و مخصوصاً با وجود آیات مشتمل بر تخویف از عذاب و تشویق به
نعیم اخروی كه در قرآن كریم بود، تقلید عمدی از آنچه به خارج از حوزه
اسلامی مربوط می شد ، از جانب زهاد مسلمین ممكن نبود و موارد شباهت چیزی
بیش از مجرد تشابه و توارد به نظر نمی آید.
اصرار بعضی از محققان غربی در اسناد یك منشأ غیر اسلامی برای تصوف ، مبنی
بر این پندار آنهاست كه خود اسلام حوزه مساعدی برای پرورش تصوف نبوده است ؛
برخلاف این پندار ، قراین بسیار زهد اسلامی را مبتنی بر پیروی از سنت و
سیرت نبوی نشان میدهد. سیره نزدیك به تقشف رسول اكرم (ص) و برخی صحابه ، و
همچنین اشارات متعدد در كتاب و حدیث مبنی بر تحقیر متاع دنیا و انذار از
حساب اخروی ، و توجه و توصیه ای كه در حق اهل صفه ـ فقرای صحابه در مدینه ـ
صورت گرفته است ، نیز آمادگی مسلمین را برای گرایش به اعراض از متاع دنیا
لازمه حیات دینی آنها نشان می دهد. بعضی اشارات قرآنی در باب آنكه مؤمنان
به عالم غیب ایمان دارند ( بقره /2/3)، در باب آنكه خدا از رگ گردن به
انسان نزدیك تر است ( ق / 50/16 ) ، در باب آنكه روز حشر رویها به خدای
خویش می نگرند ( قیامت /75/22 ) . در باب آنكه امانت [الهی ] بر همه كائنات
عرضه شد و از آن میان انسان آن را پذیرفت ( احزاب /33/72 )، در باب (قومی)
كه خداوند در حق ایشان محبت دارد و ایشان هم به وی محبت می ورزند (مائده
/5/54 ) ، در باب آنكه انسان به هر جا روی كند ، وجه خدا آنجاست ( بقره
/2/115) و بعضی احادیث معروف و شایع ، مثل این حدیث كه قلب انسان در بین
اصبعین رب است ، حدیث قدسی مربوط به حضور حق در قلب مؤمن، نیز از جمله
شواهدی است كه در باب انتساب زهد اسلامی و تصوف مبنی برآن به حوزه معارف
اسلامی و مبانی تعلیمی آن جای تردید نمی گذارد .
خود صوفیه تمام حالات و مقامات خویش را بر آیات و احادیث مستند می دارند .
تلقی از رسول خدا (ص) به مثابه اسوه حسنه ، و التزام سیرت او در اجتناب از
جمع حطام دنیوی یا احتراز از تجرد رهبانیت كه صوفیه این جمله را فقرمحمدی ـ
در مقابل فقر عیسوی ـ خوانده اند و حتی اسناد سابقه پشمینه پوشی به تابعین
و بعضی صحابه ، اصرار بعضی محققان غربی را در خصوص تقلید مسلمانان از زهد
نصاری نوعی مكابره از مقوله "تفسیر بما لا یرضی صاحبه " نشان می دهد ،
اقوال كسانی هم كه زهد و تصوف اسلامی را مأخوذ از هندوان و دیگران نشان
داده اند، به همین اندازه واهی ، و مبنی بر وهم مینماید. این قول هم كه به
اعتقاد بعضی مستشرقان ، تصوف باید واكنش دفاع آریایی در مقابل روح سامی
بوده باشد ، در صورت صحت ـ كه ندارد ـ خود این تصور پیش پرداخته را الزام
می كند كه تصوف اسلامی فقط از ایران برخاسته است كه البته درست نیست ؛ در
واقع كسانی كه در این زمینه یك منشأ غیر اسلامی را برای زهد و تصوف اسلامی
جست و جو كرده اند ، از این نكته غفلت كرده اند كه وقتی نظیر این اقوال در
بین یك قوم ظهور و بروزش در مرحله ای از تحول فرهنگ آن قوم ممكن یا واجب
امكانی باشد ، چرا باید برای قوم دیگر در محله ای بیش و كم مشابه حصول آن
ممكن نباشد و لاجرم باید اصل آن را در جای دیگر و نزد قوم دیگر اخذ كرده
باشد .
نكته جالب این است كه اكثر این توجیهات غیر قابل قبول در قرن 19 م از جانب
مستشرقان حاصل شد كه فرهنگ آن قرن در آن ایام به شدت تحت تأثیر نظریه
داروین در باب اصل انواع واقع بود ، در باب ادیان و السنه عالم هم در همان
اوقات به تقلید از داروین ، سعی در ارائه یك اصل واحد معمول شده بود كه
البته امروز دیگر مورد توجه اهل تحقیق نیست و آن هیجان شبه علمی كه از
تقلید و تأیید نظریه تكامل داروینی در سایر شقوق و فنون معارف و علوم ناشی
بود ، دیگر چندان طرفدار جدی ندارد.
در باب مأخذ زهد اسلامی غیر از سنت رسول اكرم (ص) ، رفتار منقول از خلفای
راشدین كه مبنی بر تقشف و حداكثر قناعت در استفاده از متاع دنیا بود ،
همچنین آنچه از احوال ابوذر غفاری و حذیفه بن یمان ، و نیز سلمان فارسی ،
خباب بن ارت ، عامر بن عبد قیس و عثمان بن مظعون نقل می شد ، و آنچه از زهد
و خشوع ائمه طاهرین (ع) و صحابه آنها روایت می شد ، یا از زهاد ثمانیه مثل
ربیع بین خیثم و حسن بصری و هرم بن حیان و عامربن عبد قیس و ابومسلم خولانی
و اویس قرنی در روایات قرون نخستین اسلامی نقل می شد ، این نكته را كه
گرایش به زهد در عصر تابعین نوعی اعتراض بر اسراف و تبذیر، و تجمل و تنعم
عهد اموی بوده باشد ، امری عادی نشان می دهد.