لباس در سماع
در جعبه آیینههایی كه دروسط وكنارسماعخانه گذاشتهاند، لباسهای
مولاناوشمسالدین تبریزی وسلطان ولد ملاحظه میشود. بعضی از این البسه از
كتان و بعضی از ابریشم و پارچههای دیگر است.
بنا به منابع قدیم، مولاناكلاه قهوهای رنگ روشن برسرمیگذاشت وبرآن دستاری
ملون میبست، ولبادهای به رنگهای مختلف میپوشید و پیراهن و قبایی بر تن
میكرد. مولانا مردی بلند بالاوباریك اندام و رنگ پریده بود. لباسهائی كه
از او باقیمانده مناسب وصفی است كه از قدو بالای او كردهاند. عمامه مولانا
و شبكلاه او كه "عرقیه" نام دارد در این موزه نگهداری میشود. بعلاوه كلاهی
ازشمسالدین تبریزی و قبایی از سلطان ولد، و لبادهای از اطلس سبز از او در
این موزه وجود دارد.
.
وجد سماع
سماع به فتح سین به معنی شنوایی و هر اواز كه شنیدن آن خوشایند است میباشد،
سماع در اصطلاح صوفیه حالت جذبه واشراق وازخویشتن رفتن وفنا به امر غیر
ارادی است كه اختیار عارف تأثیری در ظهور آن ندارد. ولی بزرگان صوفیه
ازهمان دورههای قدیم بهاین نكته پی بردندكه گذشته ازاستعداد صوفی وعلل
ومقدماتی كه اورابرای منجذب شدن قابل میسازد وسایل عملی دیگری كه به
اختیارواراده سالك است نیز برای ظهورحال فنامؤثر است. بلكه برای پیدایش "حال"
و "وجد" عامل بسیار نیرومندی شمرده میشود. از جمله موسیقی وآوازخواندن
ورقص است كه همه آنها تحت عنوان "سماع"در میآید. صوفیه میگویند سماع
حالتی درقلب ودل ایجاد میكند كه "وجد" نامیده میشود و این وجد حركات بدنی
چندی بوجود میآورد كه اگراین حركات غیرموزون باشد "اضطراب"واگرحركات
موزون باشد كفزدن و رقص است.
رقص درنزد مولویه اهمیت خاص داشته، خود مولانا حتی دركوچه وبازارهم بسا كه
با اصحاب به رقص در میآمد. چنانكه یك باردربازارزركولان این حالت بروی دست
داد و گویند حتی جنازه صلاحالدین زركوب را نیز به اشارت مولانا با رقص و
رف به قبرستان بردند.
افلاكی درمناقبالعارفین دراینباره چنین مینویسد: در آن غلبات شور و سماع
كه مشهور عالمیان شده بود از حوالی زركوبان میگذشت مگرآوازضرب تقتق ایشان
به گوش مباركشانرسید.ازخوشی آن ضرب شوری عجیب در مولانا ظاهر شد وبه چرخ
درآمد، شیخ نعرهزنان ازدكان بیرون آمد وسردر قدم مولانا نهاده وبیخود شد……..
وبه شاگردان دكان اشارت كردكه اصلاایست نكنند ودست از ضرب باز ندارند تا
مولانا از سماع فارغ شود. همچنان از وقت نماز ظهر تا نماز عصر مولانا در
سماع بود، از ناگاه گویندگان رسیدند و این غزل آغاز كردند:
یكی گنجی پدید آمد در آن دكان زركوبی زهی صورت زهی معنی زهی خوبی زهی خوبی
بر دیوار سماعخانه مولانا این دو بیت شعر آمده است:
در وقت سماع معده را خالی دار زیراچو تهی است میكند ناله زار
چون پركردی شكم زلوث بسیار خالی مانی ز دلبر و دست و كنار
بر دیوار دیگر آن رواق چنین آمده:
سماع آرام جان زندگان است كسی داند كه اورا جان جان است
خصوصاحلقهای كاندرسماعند همی گردند و كعبه در میان است