آن عده چون جنید بغدادی و ابو محمد رویم و غزالی خلاصه
فخرالدین عراقی که اصل سماع را در " ندای میثاق " دانسته اند و به سماع
شنیدن انسان و نزول و صعود روح توجه داشته اند ... و آن دسته اصل سماع را
در خطاب " کن" دیده اند به ترتیبات و مناسبات هارمونی ای که در خلقت هست
نظر داشته اند ، نظر شان نه تنها مغایر هم نیست بلکه متمم و مکمل یکدیگر می
باشد ، تانغمه ای نباشد روح چگونه میتواند بشنود .
این عالم همان نغمه ای است که استاد ازل نواخته و آوازی می باشد که او خود
خوانده است ، چون اساس آفرینش همین آواز است ، پس منایبات نغمه ای و
هارمونی در همه چیز به وجوه گوناگون تجلی کرده ، در شکل در هیأت ظاهری و
حتی در طعم و بدی اشیاء هم این تناسب هست ، و کسانیی که اهل ذوقند و شامه و
سمع ایشان قابلیت درک نغمات الهی را دارا شده است ، این معانی را در می
یابند. نغمه های موسیقی که متضمن معانی ذوقی و حقایق توحیدی است باید خود
از سازهائی بیرون آید که تناسب مربوطه در شکل ظاهری آنها باشد . تاریخچه
جویان در سماع از این فراز تاریخ زندگی با او راه آمده و بر سر کوی حضرت
دوست در تمامی ادوار و اعصار زمان ، سوختگانی را دیده اند که جان عاریت را
پشت دیوار قرب انداخته اند تا به خطابی شرافت یافته از آن به وجد و سماع
آمده اند .
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش به بینــم و تسلیـــم وی کنــم
***************
اسرار حروف سماع :
در روز میثاق پیش از اینکه پروردگار ذریه بنی ادم را مخاطب قراردهد .
نخستین چیزی که برای بنی آدم آفرید آلت " فهم" و سپس " سمع و نطق " بود و
با خطاب " الست " و پاسخ " بلی " هر سه را بکار انداخت ، هرچند که خلقیت
نطق بر فهم و سمع تأخر دارد ، اتحاد فهم و سمع از پرتو نطق صورت می گیرد و
اگر خطابی از جانب پروردپار نیم شد ، نه گوش چیزی میشنید و نه آلت فهم چیزی
می فهمید .
هر کلام صورتی دارد و معنایی ، صورت آن لفظ، صوتی است که شنیده میشود و
معنای آن حقیقتی است که فهمیده میشود . و همان گونه که در شنوایی و تعقل و
بینایی و قوای دیگر مناسب و ارتباطی موجود است ، در کلمات نیز میان لفظ و
معنی یک نوع مناسبت طبیعی و ذاتی وجود دارد چنان که غزالی برای عشق و سماع
این مهم را بیان کرده می نویسد : " سین و میم سماع اشارت است به " ســم "
یعنی سر( Ser ) سماع مانند " سم " است و شخص را از تعلقاتی که به اغیار
دارد می میراند و به مقامات عینی میرساند " عین و میم " اشاره است به " مع
" یعنی سماع شخص را به معیت ذات الهی می برد . پیامبر "ص" فرمود : " لی مع
الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل " .
و سین و میم و الف ، سماع اشاره است به سما ( آسمان ) یعنی شخص را علوی و
آسمانی می گرداند و از مراتب سفلی خارج میکند . و الف و میم سماع اشاره است
به ام ( مادر ) و منظور این است که صاحب سماع مادر هر چیز دیگر است و از
پرتو روحانیت خود از غیب مدد میگیرد و حیات علمی را که کلمه " ماء " ( آّ ب
) بدان اشاره می کند به همه چیز می بخشد . و عین و میم سماع اشاره است به "
عم " ( فراگیری ) یعنی سماع کننده با روحانیت خود علویات را و باحیات قلب
خود انسانیت را و با نور نفس پاک خود جسمانیت و احوال دیگر را فر امیگیرد (
بوارق ص 165 )