با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

ادبیات عرفانی

.
 

تاریخ قدسى در ملكوت اتّفاق مى افتد و عاملان آن نیز ملكوتى اند همان گونه كه در پیش آمد نفس انسانى (قوّه خیال) همان عضو مدرِك آن جهان است كه خود عامل آن نیز هست; از این روى رخدادهاى عالم مثال همان بروز و ظهور بیم و امیدها ایمان و باورهاى نفس است كه رویدادهاى آن جهان را مى سازند.در آن جهان مكاشفه ها و مشاهده هاى عرفا و انبیاء رخ مى دهد سرزمین وحى است و تاریخ وحى در آن جا روى مى نماید. رخدادهاى قیامت صغرى و قیامت كبرى در آن جا پدیدار مى گردد. تمام آنچه در حماسه هاى عرفانى و پهلوانى یاد شده است و نیز مراسم روحانى و تمام آداب و مناسك تشرّف به جرگه گروه ویژه در آن جا صورت مى گیرد.فرشته شناسى دانشى است از مقوله تاریخ قدسى. چه در دین اسلام چه زرتشت و چه یهود تجلّیات الهى و فرشتگان مقرّب حق در آن جهان نقاب از چهره بر مى گیرند و دیده دیده ور را به نور جمال خود منوّر مى گردانند.
گفتنى است كه كالبدپذیرى نیتها رفتارها و اخلاق انسانى كه در این جهان به سبب وجود مانع ممكن نیست در آن جا نمود مى یابند و خود رفتارها و نیتها و اخلاق صورت مثالى مى گیرند در آن جا رویدادهاى نفسانى را مى سازند و به این مناسبت این جهان مثالى مثال نفس هر صاحب نفس است هر كس هر آنچه در جهان مادى بوده است در این جهان نیز خود را به همان صورت نظاره گر است.در گذشته آمد كه انسان را دو بدن است بدنى در سیر نزولى و بدنى در سیر صعودى و این بدن داراى ویژگى اى بود كه همان (كالبد نورانى) است. بهشت و جهنّم چون وابسته به نفس و دستاوردهاى نفس است در جهان مثال جاى دارد و هر آنچه در وصف بهشت و جهنّم گفته اند در وصف عالم مثال نیز جارى است. ماجراهاى جاودان جان انسانى همان تاریخ قدسى عامل مثال است.انسانها برخوردار از نور ربّانى از توانایى راه رفتن بر روى آب یا پرواز در آسمان برخوردارند و گاهى آسمانها را در مى نوردند و گویا به فضانوردى مى پردازند تا این كه به فرشتگان مقرّب الهى برسند و بار دیگر پرّان شده از مَلك هم برتر مى روند و به بقا در حق دست یابند.

(وقد یحملهم هذه الانوار فیمشون على الماء والهواء وقد یصعدون الى السماء مع ابدان فیلتصقون ببعض الساداة العلویة وهذهاحكام الاقلیم الثامن الذى فیه جابلق وجابرص وهو رقلیا ذات العجائب. وهذا العالم المذكور نسمیه عالم الاشباح المجردة وبه تحقق بعث الاجساد والاشباح الربانیة وجمیع مواعید النبوة).43نفس به اعتبار تجرّد برزخى به جهان برزخى مى پیوندد و صور شبحى مقدارى مبرّا از مواد و استعدادها را شهود نموده و به عالم خود باز مى گردد. سرّ رؤیاها و مكاشفه هاى مربوط به اشباح در همین صعود و نزول نفس نهفته است و بسیارى از احكام معراج جسمانى و برخى از احوال معاد جسمانى و جهانهاى پس از مرگ به این جهت نفس در پیوند است. سرزمین مثال جایگاه نزول وحى و الهام است. این رخداد غیبى (از دید جهان ناسوت) عارفان و انبیاء را خودشان را از خودشان مى گیرد و بر كنه وجود آنها (قلب دل) تجلّى مى كند.
(من خاصیة هذه الارض انّ التجلیات الواردة على العارفین فى هذه الدار فى هذه الهیاكل تأخذهم عنهم وتفنیهم عن شهودهم من الانبیاء… وكل من وقع له ذلك وهذه الارض اذا حصل فیها صاحب الكشف العارف و وقع له تجلّ لم یفنه عن شهوده ولا اختطفه عن وجوده وجمع له بین الرویة والكلام….واذا دخلها العارفون فانما یدخلونها بارواحهم لاباجسامهم فیتركون هیاكلهم فى هذه الارض الدنیا و یتجردون.)44سهروردى در بخش پایانى بیش تر نوشته هایش امورى را یاد مى كند كه سالك عارف آن گاه كه از نور حق بهره خویش را گرفت در پرتو آن نور چیزهایى را شاهد و ناظر مى گردد كه مى توان همه آنها را جزء تاریخ قدسى جان انسانى دانست.45ملاصدرا نیز آن گاه كه پدیده وحى را مورد ارزیابى قرار مى دهد مى نگارد:
(تمثل صورة ما شاهدها لروحها البشرى ومنها الى ظاهر الكون فتمثل للحواس الظاهرة سیما السمع والبصر لكونهما اشرف الحواس الظاهرة والطفها.فیرى شخصا محسوسا ویسمع كلام الله منظوما فى غایة الجودة والفصاحة او صحیفة مكتوبة…)46
از ویژگیهاى پیامبر ملاصدرا نیروى تواناى متخلیه را نام مى برد و مى نویسد:
(اما الخاصة الثانیة فهى ان یكون قوته المتخیلة قویة بحیث یشاهد فى الیقظة عالم الغیب ویتمثل له الصور المثالیة الغیبیة ویسمع الاصوات الحسیة من الملكوت الاوسط فى مقام (هو رقلیا) او غیره فیكون مایراه ملكاً حاملاً للوحى ومایسمعه كلاماً منظوماً من قبل الله تعالى او كتاباً فى صحیفة….)47دیدار با فرشته راهنما رویداد حكایت عرفانى در درون
روح القدس جبرئیل سروش طباع تام دئنا فروهر پیر جوان عقل سرخ حى بن یقظان جاوید خرد سوفیا (Sophia aetema) عقل فعّال اسفندارمذ فرشته حكمت وهومنه (بهمن) من مثالى هر فرد خضر ولى كامل سیمرغ هدهد مینوى خرد (روح العقل) این تعبیرها همه بر یك نكته و به یك معنى اشاره دارند و آن این كه انسان در سیر صعودى خود و در معراج نفس خویش به نورى بر مى خورد كه این تعبیرها همه حكایت از همان موجود مى كنند.
این دیدار در عالم مثال رخ مى دهد و فرد با عین نفس خود روبه رو مى گردد و نظاره گر ذات خود است آن گاه كه نفس با اصل آسمانى (ربّ النّوع) خود روبه رو شد آن اصل آسمانى وى را تعلیم دهد و هدایت نماید. هر نفس زمینى یك صورت ازلى و ملكوتى دارد كه همان فرورتى یا فروهر و فرشته اوست همان كه على(ع) آن گاه كه قلعه خیبر گشود گفت:
(… ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملكوتیة.)48
و در روایت دیگر:(والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة ولكن قلعته بقوة ربانیه.)49
هر انسانى را رسد كه به معراج رود همچنان كه انبیاء این گونه بوده اند همانند پیامبر بزرگ اسلام و زرتشت50 ارداى ویرازنامه معراج بایزیدبسطامى معراج هرمس معراج عیسى … معراج امام مهدى صلوات الله علیه كمدى الهى دانته و….
دیدار با فرشته شخصى خود در سرزمین مثالین نفس دیدار با همزاد معنوى یادگر ـ خود آسمانى آدمیزاده اى زمینى است. البته هر كس را نرسد كه در این جهان ناسوت با فرشته دیدار كند مگر آن كه طبیعت آن كس كامل باشد یعنى خودِ او انسانى نورانى باشد آن گاه رابطه میان آنها از مقوله یك زوج یا یك دوگانه است كه در آن هر یك از دو طرف همزمان نقش من و تو هر دو را بازى مى كند نقش تصویر و آینه تصویر من با دید خودِ من به من مى نگرد و من به او با نگاه خود او مى نگرم.51

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ