با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

ادبیات عرفانی

.
 

عالم مثال در قوص صعود عالم مثال مقید برزخ جزئى و عالم مثال متّصل وجود خیالى غیب محالى نامیده مى شود.
دلیل بر عالم مثال جدا قاعده امكان اشرف است و بر عالم مثال پیوسته قاعده امكان اخس فیض در قوس نزولى بعد از پیمودن مدارج اشرف به اخس مى رسد و در قوس صعودى ازاخس شروع و آن گاه به اشرف مى رسد بعد از حقیقت پیوستن قوس صعودى دایره وجود تمام مى شود و انجامها به آغازها بازگشت مى كنند.25
بر بنیاد این نگرش دو گونه عالم مثال داریم برزخى پیش از جهان طبیعت و جسم و برزخى پس از این جهان چرا كه مراتب تنزّلات وجود و معارج آن دورى است. مرتبه پیش از این جهان مرتبه تنزّلات وجود است و مرتبه پس از این جهان از مراتب معراج است.26
ابن عربى وجود را به (عابد) و (معبود) تقسیم مى كند. عابد هر آنچه جز خداست و معبود هم همان مسمى (الله). وى عالم را دوگونه مى داند عالم محسوس و شهادت عالم غیب. برزخ مقام متوهّمى است كه وجودى جز در قوّه وهم ندارد بین عالم شهادت و غیب است. بار دیگر غیب را دو گونه مى شمرد غیب امكانى همان غیبى است كه اشیاء از آن جا پا به عرصه جهان شهادت و آشكار نهاده اند و غیب جایى كه برخى از اشیاء پا به آن خواهند نهاد.27
گونه هاى صور مثالىهر آنچه در جهان آفرینش مادى جامه هستى به تن مى كند داراى افراد مثالى است كه خودِ این افراد مثالى در افقى برتر و بالاتر داراى فرد عقلى (ربّ النّوع و فرشته ویژه) هستند و افراد مادى و افراد مثالى تفصیل و فرقان همان مرز عقلى هستند نه آن كه حقیقتى در مقابل ربّ النّوع به حساب آیند.28فرد مجرّد تام عقلانى (ربّ النّوع) اصل وجود هر چیزى است كه فیض وجود از آن به افراد (مثالى و مادى) مى رسد. فرد مثالى (عالم برزخ) با مرتبه ها و جلوه هاى بسیار (كه آنها را جز خداى كسى نمى داند) جهانى است ویژه داراى جسم و مقدار و شكل و رنگ كه چون در ماده اى حلول نكرده و بى مكان است به آن (مثل معلّقه) گویند.29
آنها كه به وجود جهان مثالین اعتقاد دارند بر این نگرش اند كه صور جسمانى همان گونه كه از ناحیه مادّه و استعداد متكثّر مى شوند از ناحیه فاعل بخشنده وجود (مثلاً نفس خلاّق انسانى) نیز تكثّر و تمیز حاصل مى كنند مانند صور خیالى كه در نفس انسان در مقام ادراك معقولات و متخیّلات به نفس خلاّقه قیام صدورى دارند نه قیام حلولى و انطباعى. این در آغاز راه است و گرنه نفس به آن جا مى رسد كه تام الفاعلیّه مى گردد و از این نیز بالاتر رفته با عقل و معقولات یگانه مى گردد (اتّحاد
عقل و عاقل و معقول).
با توجّه به آنچه آمد صور مثالى به تناسب این كه در عالم مثال نزولى (معراج تركیب) پدید آیند یا در عالم مثال صعودى (معراج تحلیل) از یكدیگر متمایز مى شوند.صور مثالى در قوس نزول:1. قیام صدورى به عقل مجرّد (ربّ النّوع) دارند.
2. ربّ النّوع افراد واسطه در فیض وجود و ممرّ فیض اند.3. چون این صور ماده و مكان (محل ندارند در جهتى از جهات عالم ماده قرار ندارند از این رو به آنها (مثل معلّقه) گفته اند و مطالبه محل و وضع و این كه طرف اشاره حسّیه قرار گیرند باطل است.

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ