اندیشه ملاّ صدرا و سهروردى اندیشه اى با گرایش به رمز
و (تأویل) است. از این روى این دو فیلسوف براى این كه اندیشه خود را بنیانى
استوار بخشند بنا به ضرورت معرفت شناختى بایستى جهانى میانجى بیابند كه
بسیارى از یافته هایشان معناى خود را نشان دهند و این جهان عالم مثال است
كه در آن دو جهان طبیعت و ملك و جهان عقل و ملكوت به یكدیگر تبدیل و تبدّل
مى یابند: روح جسمانى مى شود و جسد روحانى. نه طبیعت محض است نه عقل صرف نه
این است و نه آن. جایگاه رخداد امورى است كه از یك جهت همانند جهان خاك اند
و از جهت دیگر همانند جهان عقول پایى در این جهان ماده دارند و دستى در
جهان تجرّد عقلانى. جهانى است كه به رخدادهاى غیبى و رؤیاهاى صادق معنى مى
بخشد بسیارى از معجزه ها و كرامتها با پذیرش این جهان معنى مى یابند.پس
قیامت شو قیامت را ببین تا نگردى او ندانى اش تمام عقل گردى عقل را دانى
كمال در میان فیلسوفان نامبردار جهان اسلام ابوعلى سینا به شدّت منكر وجود
عالم میانجى بین جهان طبیعت و جهان عقول است.ملاّ صدرا از این انكار ابوعلى
سینا ابراز شگفتى مى كند كه وى در پاره اى از نوشته هایش آن را به اشاره و
به گونه سربسته مى پذیرد امّا در شفا مهم ترین اثر فلسفى مشایى خود آن را
انكار مى كند. امّا سهروردى با كمال اطمینان و با برهانهاى عقلانى و مواجید
عرفانى به طور كامل بدان باور دارد و در اصل بدون وجود (عالم مثال) در
تفكّر سهروردى شكاف ژرف و بزرگى پدید مى آید. ملاّصدرا كه از اندیشه
سهروردى به شدّت اثر پذیرفته است (عالم مثال) را پذیرفته و بنیانى مرصوص
براى اثبات وجود آن ساخته است. اندیشه هاى شیخ اشراق سرچشمه دگردیسى شگفتى
در فلسفه و عرفان اسلامى گردید و سبب پیدایش پاره اى از اندیشه ها وكتابهاى
تحقیقى ملاّ صدرا شد.اندیشه هاى سهروردى پلى بود كه براى تعالى رسیدن حكمت
اسلامى ضرورى مى نمود. بر اساس بایستگى دگرگونى تاریخى از فلسفه مشاء به
حكمت متعالیه ملاّصدرا حلقه حكمة الاشراق لازم مى نمود كه البته بدون ظهور
و بروز آن مى توان انگاشت كه ملاّصدرا به تنهایى توانایى كشیدن این بار
سنگین فكرى را نداشت. تلاشهاى فكرى سهروردى وادامه دهندگان اندیشه او راه
را براى پیمودن باقیمانده راه براى ملاّصدرا هموار كرد و این اندیشه را
ملاّصدرا به سر منزل مقصود رساند. گر چه بایستگى معرفت شناسى تأویلى وجود
عالم مثال را نیز بایسته جلوه مى دهد امّا از طرف دیگر وجود عالم مثال
داراى اهمیّت بسیار در جهان شناسى و معرفت شناسى است. سهروردى براى نخستین
بار به این نكته در جهان اسلام اشاره مى كند و اهمیّت آن را در مسأله شناخت
جهان خارج تأیید مى كند.1