با کلیک بر روی این قسمت، به خانه سارا شعر بروید about me

به سایت سارا شعر خوش آمدید

اشعار ارسالی شما


 
سلام
ممنون به خاطر لطفی که دارید ... اما من دوم دبیرستان هستم .... سه سال دیگه مونده تا دانشجو شم !
و به من لطف بزرگی می کنید اگر نظراتتون در مورد مطالبی که می فرستم .... نقطه قوت ( اگه داشته باشه !) و نقاط ضعفشون رو برام بفرستید
با تشکر
مریم
 
 
 
 
و هایکو
خاکستر غزلیست که خود سوزی کرد ....
 
 
و من همان آدم آهنی بیچاره ام
که فکر تو
سالهاست در سرش زنگ زده
آب لعنتی !
 
 
دور می شوی
دست هام ...
 
 
ابر ها
کف دریای آسمان
 
 
 
همچون سماع رنگ در آب
می رقصم دست افشان ... پای کوبان ....
 
 
بابا نان ...
نیاورد
پول نداشت
 
 
دل از عطر کره ی تازه نکن
شهر فقط بوی دود می دهد
 
 
 
مدرنیته :
با دستانم آب می خورم
مزه مایع دستشویی می دهد
 
 
وعید:
مسئول الگوی خوبیست
مردم یاد گرفته اند
به هم وعده می دهند
 
 
سهراب نفرینم کرد
کاسه ی عادت به دست
در پی نگاهی تازه ام ...
 
 
تکرار:
آدم برای نوستالوزی هایش نوستالوژی می گیرد
و من کماکان دل به بوسه های باران داده ام ....
 
 
بوی کافور می آید
سپید
خون
رفتی؟
 
 
بال سنجاقک ها را چیدند
و انسان در وجود آمد ....
 
 
گل های یاس
ستاره های زمینی....
 
 
سور رئال:
جیغ می زنم
دور می شوی
game over .
 
 
نرسیدند
نمی رسند
هیچ کدام به او نمی رسند
آتش عشقش را آب مدرنیته خاموش کرده :انسان امروزی...
 
 
اسطوره:
آشیل امروز
هزار پاشنه دارد
به تنها چیزی که می نازد پول است ...
 
 
نوازش کن گردن گوساله را
شهر ماشین دارد
ماشین پشم ندارد ...
 
 
می گویند هر که در درس مدرنیته نمره اش پایین تر است
به خدا نزدیک تر است
...
یک "تو" کماکان از توی مانیتور زل زده به من ....
 
 
پری عزیزم
گوشه بالش کنده شد
گیر کرده بود به سوراخ لایه ازن ....
 
 
گریه مه می کنم
اشک نمی ریزم
_اشک کجا و درد من کجا _
مردم حسادتم می کنند:
شادم
 
 
و با پریدن یک سار
قیامت شد ...
 
 
بین حماقت یک احمق
و اشتباه همون احمق
فرق زیادیه
و تو می تونی مطمئن باشی
که برای همیشه
احمقانه ترین حماقتم باقی می مونی ...
 
 
و فکر تو
مدام چکه می کند از ناودان زنگ زده ی مغزم
چک
چک
چک
 
 
 
مدرنیته:
می دوم
یکی یکی از دستم می افتند گردو ها
به تو که می رسم ، یکی بیشتر نمانده
نصفش می کنم
و هر دو نیمه را خودم می خورم:
گردو از شیشه مانیتور رد نمی شود ...
 
 
 
دستانم را می کارم
جوانه می زنند انگشتانم
ناخن مصنوعی بار می دهند
 
 
 
مشکل می شود یافتنش
ماه
در میان لامپ های "چمران"
 
 
 
زار می زند
آبی آسمان
در میان ساده ی سیاه دود ...
 
 
از جمجمه ام مرگ می چکد
به طناب دار فکر که می کنم
 
 
دلقک
قیافه صاحبخانه را به یاد می آورد
پوزخند می زند.
مردم از شادی او شادند
 
 
انسان:
هم دانه تسبیح می خواهم
هم دانه مروارید
 
 
نور می چکد
از سقف آسمان
خدا گریه می کند
 

نقد و بررسی اشعار کوتاه فوق را از اینجا بخوانید

 
 

 ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ